مرد چو باشد به از ادیب الممالک فراهانی غزل 96
1. مرد چو باشد به وقت کار هراسان
مشکل گردد ورا به دیده هر آسان
...
1. مرد چو باشد به وقت کار هراسان
مشکل گردد ورا به دیده هر آسان
...
1. ای پسر پادشاه کشور ایران
ای ز تو آباد خانه دل ویران
...
1. یک سوزن و یک سنجاق بودند بسوزندان
مانند دو تن عیار افتاده بیک زندان
...
1. از دستبرد چرخ شنیدم که ناگهان
آسیب و درد یافته پای خدایگان
...
1. ای دریغا کهربا با امزیک و فیروزه نگین
آن بصافی بی نظیر و این بخوبی بی قرین
...
1. شب ولادت فیروز شه مظفر دین
چو آسمان، مه و مهره و ستاره داشت زمین
...
1. فاق العواهل صاحب الایوان
فکانه کسری انوشروان
...
1. گوهر خاوری است این دیوان
که بود رشک گوهر عمان
...
1. ای فتنه کفر و خصم ایمان
غارتگر کافر و مسلمان
...
1. سخت باشد خزان سرو و سمن
خاصه در چشم بلبلان چمن
...
1. ابوالکمال کمالی خدایگان سخن
به پیکر قلمت جای جان کرده سخن
...
1. کعبه آمد در نماز ایدل سوی این کعبه رو کن
آنچه اندر کعبه می جستی در اینجا جستجو کن
...