15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 هر زمان غره شوال ز در بازآید فال نیکی است که از دور قمر بازآید

2 عید باز آمد و ماه رمضان رفت ولیک آمده باز رود رفته ز در بازآید

3 عادت روزه بر این است که چون شد به سفر بعد یک سال هلالی ز سفر بازآید

4 سببی ساز خدایا که دگرباره ز در آن مبارک شب و فرخنده سحر بازآید

1 ولیلة طال سهادی بها فزارنی ابلیس عندالرقاد

2 فقال لی هل لک فی شمعة کیسة تطرد عنک السهاد

3 قلت نعم قال و فی قحبة هندیة من اهل اکبر اباد

4 قلت نعم قال و فی حمزة معصرة کانت من عهد عاد

1 جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد دلم ز دیری آن از حیات سیر آمد

2 بلی چگونه دلی از حیات گردد سیر که زیر حلقه گیسوی او اسیر آمد

3 رهائی دل از آن بند زلف ممکن نیست ز بسکه دلکش و دلجوی و دلپذیر آمد

4 من ابلهانه بجائی برم کمال و هنر که در کمال و هنر فرد و بی نظیر آمد

1 گر چه دارم مردمی بسیار ازین مردم نیم همچو دیوان نیز با چنگال و شاخ و دم نیم

2 در بلاد خود غریبم زانکه ناجنسند خلق من بحمدالله تعالی جنس این مردم نیم

3 مردم آزارند همچون افعی و کژدم، زجهل من نیازارم تنی چون افعی و کژدم نیم

4 تخت خوابم تخته تابوت موتی نیست بل زنده از حلوا نباشم مرده خوار قم نیم

1 فدای بدرو رخ ماه و زلف پر شکنش حلاوت لب شیرین ملاحت سخنش

2 سخن چو از لب لعلش برون شود گوئی بقند و مشک و می آمیخته است در دهنش

3 قلم چو آهوی چین است و نامه دشت ختن عبیر و غالیه بارد ز نافه ختنش

4 چه آیت است ندانم که سجده کرد بر او بهار و باغ و ریاحین و سنبل و سمنش

1 دلدار بمن از همه کس بیش کند ناز پیوسته بر این عاشق دلریش کند ناز

2 گه بر تنم از خامه پر نوش دهد جان گه بر دلم از نامه پر نیش کند ناز

3 گو ناز کند بر دل مجروحم از یراک نازش بکشم هر چه از اینبیش کند ناز

4 ترسم که در آیینه به بیند رخ خود را گیرد نظر از عاشق و بر خویش کند ناز

1 گوهر خاوری است این دیوان که بود رشک گوهر عمان

2 نامه ای در ضیا چو مهر منیر چامه ای در صفا چوآب روان

3 اثر کلک دانش است که یافت چون خضر ره بچشمه حیوان

4 بحر همت پرنس صلح طلب میر نویان فیلسوف جهان

1 آخر ای ایرانیان ای مردمان باشرف از چه رو دادید اینسان ملک ایران را ز کف

2 مر نمی خواندید ایران را همی مام وطن ای وطن خواهان چه شد آن حرفهای نشر و لف

3 خود ندانستیم رندانه چه بود این قیل و قال در کجا شد آن متینگ وهای و هوی و کف و دف

4 اف بر آن نااهل مردم کز برای نفع خویش ملک را کردند ویران عمر ملت را تلف

1 خواجه سعدالملک بر فحش اشتهایی تام دارد زآنکه بیمار است و طبعا میل بر دشنام دارد

2 نی حقیقت نی صفت دارد نه غیرت نه تعصب نه حمیت نه شرف نه آبرو نه نام دارد

3 گه پی شهباز گیرد در هوا پرواز گیرد نکته بی‌آغاز گیرد وعده بی‌انجام دارد

4 می‌کشد دایم در ایوان از کف خضر آب حیوان نی فغان از ماه و کیوان نز غم ایام دارد

1 دلم بسته در حکم و فرمان اقدس تنم خسته از درد هجران اقدس

2 مرا دست بر سر بود خون بدامان که دستم جدا شد ز دامان اقدس

3 فتادم ز پا رفتم از دست و جانم بیکبارگی گشت قربان اقدس

4 دلم غرق خون است چون ناردانه ز هجران سیب زنخدان اقدس

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی