15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 یک سوزن و یک سنجاق بودند بسوزندان مانند دو تن عیار افتاده بیک زندان

2 سنجاق بسوزن گفت کار تو در اینجا چیست وز بهر چه خسبیدی اندر دل سوزاندن

3 سوزن بجوابش گفت ای بی هنر سوری من خادم خاتونم سرخیل هنرمندان

4 دندانه من تیز است زین روی مرا بی بی بنشاند در این خانه مزد هنر دندان

1 بپای آل علی هر که روی زاری سود ز دستبرد حوادث در این جهان آسود

2 بگیر دامن احفاد مرتضی کاین قوم ز آفریده فرازند و از خدای فرود

3 سرشته در کف ایشان بقدرت ازلی خمیر هستی و گل مهره سپهر کبود

4 بباز در رهشان جان و عمر باقی گیر که این معامله یک بر هزار بخشد سود

1 پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

2 از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

3 سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ گل برهنه تن و بی پرده به گلزار آمد

4 ای زلیخای جوان زال نوان را بنگر به خریداری یوسف سوی بازار آمد

1 چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

2 چین بسی لشکری بری و بحری دارد که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

3 سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز افکند لرزه باندام همه زرد و سپید

4 لیک افسوس که این سرو خرامان در باغ تنش از جنبش این باد بلرزد چون بید

1 هزار و سیصد و سی و سه سال کرده گذر ز عام هجرت فخر انام و خیر و بشر

2 به ناف هفته و روز ششم ز عشر سوم ز غره ششمین از شهور و دور قمر

3 شدم به محضر میر اجل سفیرکبیر جهان فضل و سپهر و قاروکان هنر

4 سلیل طور غود والا گهر امیرالبحر یگانه عاصم معصوم ذیل دانشور

1 بوسه شیرین اگر زان لعلم ارزانی شود دل رها از درد و تن دور از گرانجانی شود

2 روزی آید کان پری با من نشیند روبرو از وصالش مشگلم مایل به آسانی شود

3 لعل شیرینش ببوسم چون شکر تا بامداد دامنم از بوسه پر یاقوت رمانی شود

4 وقت صحبت آنچنان مستش کنم کاندر نشاط لاله اش همرنگ می از راح ریحانی شود

1 این گهر از یم رخشنده که کان شرف است ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

2 اثر همت شهزاده رخشنده گهر زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

3 نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق پرتو فضلش تابنده به بیت الشرفست

4 شد ز آمال امیران سلف برخوردار کافتخار خلف و چشم و چراغ سلف است

1 از خاک ری در گوش جان آواز اقدس می‌رسد بانگ انااللهی از آن ارض مقدس می‌رسد

2 گرچه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس می‌رسد

3 تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان زخمم به دل نیشم به جان از خار و از خس می‌رسد

4 در محبس هجرش منم کز اشک تر شد دامنم از قسمت جان و تنم زندان و محبس می‌رسد

1 چو مجلس وکلا را ملک مؤسس شد ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

2 عنایت شه و بخشایش ولیعهدش دل رمیده ما را انیس و مونس شد

3 ز فخر طعنه بمینو زند بهارستان که طاق ابروی یار منش مهندس شد

4 درین چمن قد رعنای سرو و چهره گل فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

1 دانا باید ز روی فکر زند دم تا ز پس دم زدن همی نخورد غم

2 هست سخن مرد را ترازوی دانش نیست بسنجیده مرد تا نزند دم

3 جز بسخن کان ترازوی هنرستی پایه نگیرد فزونی و نشود کم

4 پس تو سخن گوی را شناخت توانی ره نبری بر شناس اخرس و ابکم

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی