1 گیتی شده از شکوفه چون مینو از لاله لعل و از گل خوشبو
2 این سال چهارم است کامد باز گل در صف باغ و آب اندر جو
3 امسال شکوفه را بیارآید باد سحر از نسیم عنبر بو
4 امسال زند شکوفه از خوبی بر زهره و ماه و مشتری پهلو
1 ای تاجر بی ثروت سوداگر بی مایه ایوان تو بی دیوار بستان تو بی سایه
2 بستان ترا پژمان هم سوسن و هم سنبل ایوان ترا ویران هم پیکر و هم پایه
3 در بوته غمازان بگداخته همچون زر در بزم شش اندازان درباخته سرمایه
4 انده بتو وابسته از باب الی المحراب نکبت بتو پیوسته از بدو الی الغایه
1 دانایی و تدبیر ز انفاق و کرم به انفاق و کرم نیز ز دینار و درم به
2 تا نیک ببخشند و بپوشند و نیوشند دینار و درم در کف اصحاب کرم به
3 شمشیر و قلم حامی ملکند بتحقیق اما دل بیدار ز شمشیر و قلم به
4 در مذهب من ساده دروغی به سزاوار زان راست که باور نشود جز بقسم به
1 امروز جانرا با طرب هنگام پیوند آمده دل در نشاط آماده شد لب در شکر خنده آمده
2 سردار دانایان زره با تاب مهر روی مه در موکب مسعود شه فیروز و خرسند آمده
3 آن طالب نام نکو و آن پرنس صلح جو مه ارفع الدوله که او بی مثل و مانند آمده
4 از خاوران در باختر با شاه ما شد در سفر همراه وی در بحر و بر فضل خداوند آمده
1 شمس و قمرم سجده نمودند سحرگاه کی یوسف مصری تو برون آی از اینجاه
2 می ریخت از آن شمس و قمر نجم و ثریا و آن نجم و ثریا چو دو صد عارف آگاه
3 با من به زبان آمده گفتند که ای طفل مادر ز چه افکند زبونت به سر راه
4 اکنون ز سر خاک برندت سوی افلاک اینک ز تک چاه برندت به صف چاه
1 در مشهد کویت آمده بود سرمست دی از خمار باده
2 مادر زن خویش را گرفت او چون توپ بیاری عراده
3 نیمی چو ز شب گذشت دیدم کامد به سرای رو گشاده
4 این بنده ز جای جسته گفتم ای قوم دیگر چه روی داده
1 دریغ کز اثر تندباد سخت سیاه شکست گلبنی از گلشن شرف ناگاه
2 ز خاندان نبی هم زدودمان صفی برفت مردی دانش پژوه و کارآگاه
3 جهان فضل و محامد سپهر هوش و ادب ابوالمفاخر و المجد امیر عبدالله
4 امیر داشت تخلص که از کمال و هنر همیشه بر درش استاده بود خبل و سپاه
1 ای دل چو ز تن کاهی و در جان بفزائی در جلوه ز صاحبنظران هوش ربائی
2 وربسته زنجیر سر زلف بتانی سخت است ز زنجیر غمت روی رهائی
3 تا چند گرفتاری در چاه زنخدان جهدی کن کز چاه طبیعت بدر آئی
4 انجام کمال است چو وارسته زمالی پاداش هوان است چو در قید هوائی
1 فریاد از این مشاوره عالی کز جاهلان پر، از عقلا خالی
2 شهریست ظلم و جور در آن قاضی ملکیست جمل و حمق در آن والی
3 موسی گرفته مسند فرعونی عسی گزیده منصب دجالی
4 جرجیس در شکنجه جباران یوسف اسیر پنجه نفتالی