15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 وزرا پاسبان پادشهند وزرا خسروان بی کلهند

2 وزرا در سپهر دولت و ملک تیر و کیوان و آفتاب و مهند

3 صدر دیوان ستون ایوانند شمع خرگاه و زیب بارگهند

4 بر سلیمان چو آصفند مشیر بر سکندر چو خضر پیر رهند

1 ای حضرت بودا و خداوند جهان پا مال غم است مسقطالراس شهان

2 اژدرهائی کشیده او را بدهان منچوری را ز کام اژدر برهان

1 ای یاد تو مرهم دل ریش افتاده ای از چه رو به تشویش

2 چون قول ببندگیت دادم پیمان شکنی نباشدم کیش

3 هر لحظه ارادتم فزون است هر دم اخلاص بیش از پیش

4 جان در قدمت نثار سازم آشفته مدار خاطر خویش

1 ای مفخر دودمان تیمور ای سوره فضل و آیت نور

2 این بنده از آن درخت سرسبز در صبح سپید و شام دیجور

3 اندر پی اقتباس نورم همچون موسی ز نخله طور

4 اخلاص مرا بحضرت خود دانی که عیان بود نه مستور

1 امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال شدی ز مویه چو موی و شدی ز ناله چو نال

2 ز بس سرود مناعت نواختی شب و روز زدی بکشور ناموس کوس استقلال

3 نگاه ترکی صیدت نمود و زلف کجی اسیر کرد و سپردت بدست هندوی خال

4 شدی ذلیل محبت شکار پنجه عشق شهید غمزه جادو اسیر غنج و دلال

1 دامن دل ز کف صبر رها می‌بینم هرکه عاشق شده داند که چه‌ها می‌بینم

2 تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن شمس روشن بر رویش چو سها می‌بینم

3 صنما چون و چرا با من مسکین بگذار که دلم فارغ ازین چون و چرا می‌بینم

4 غیر حرمان تو هر درد که رانی به دلم خویش را در ره تسلیم و رضا می‌بینم

1 بار خدایا توئی که باطن اسرار دانی در روز روشن و به شب تار

2 خسته ز درک مشیتت همه افهام خیره ز تحقیق حکمتت همه ابصار

3 مردم بدبخت را قضای تو سازد در همه گیتی نژند و خوار و نگونسار

4 باز شود نیک بخت را ز قضایت دولت دنیا قرین و بخت جوان یار

1 زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز فکنده دور ز محبوب و از حبیبم باز

2 بجای آنکه چو طوطی شکر خورم ز لبش قرین ناله و افغان چو عندلیبم باز

3 چراغ بزم وصال نگار خود بودم که هجر سوخت بکام دل رقیبم باز

4 امید عافیتم نیست در خراسان چون مریض گشته پری مهربان طبیبم باز

1 از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست پی نماز کمر بست پیش یزدان چست

2 چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست

3 سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک نشست در سر دانا و مغز او را شست

4 ز کردگار رسیدش بگوش جان فر تاب که پیشوای جهانی و گفته گفته تست

1 نادیده چنان مست تمنای تو گشتم کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم

2 اندر طلب روی تو در دوزخ محنت چون عابد گریان پی نادیده بهشتم

3 حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق کز بام درافتاد به غوقای تو طشتم

4 خاک رهت از خون بصر گل کنم امروز کز این گل پاکیزه سر شیشه سرشتم

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی