15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 دارم سری از خیال در پیش وز درد فتاده ام به تشویش

2 کان دلبر شوخ چشم عیار رانده است مرا ز حضرت خویش

3 در خانه خود صلا زد آنگاه کفش ادبم نهاد در پیش

4 افکند ز طمراق و نازم خندید مرا بسلبت و ریش

1 بسفر رفت نگار من و من شیفته وار در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار

2 دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار

3 چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم بر رخ از دیده چو بر سبزه ترا بر بهار

4 گفت سنبل که چو شد یار تو میدار مرا جای آن زلف کج پر شکن غالیه بار

1 سخت باشد خزان سرو و سمن خاصه در چشم بلبلان چمن

2 ای دریغا که شام تیره ما بغم و غصه بود آبستن

3 نوجوان میرزا حسین خان آنک داشت خوی بدیع و خلق حسن

4 تنش آراسته بفضل و کمال مغزش انباشته بدانش و فن

1 در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان

2 آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان

3 مرگ است همچون اژدها جان می ستاند بی بها کی گردد از دامش رها پیل دمان شیر ژیان

4 در این سرای عاریت روزی دو مهمانیم ما ناچار روزی می رود در خانه خود میهمان

1 مهر در بیت الشرف شد ما به زندان اندریم ماه طالع گشت و ما با نحس کیوان اندریم

2 غرقه دریای اشگیم از غمش سر تا قدم لیک از هجران او در نار سوزان اندریم

3 ای تن آسان مانده در ساحل باستخلاص ما همتی بگمار کاندر موج طوفان اندریم

4 پرتوی ای مهر رحمت لطفی ای باد بهار زانکه ما در دست سرمای زمستان اندریم

1 ای دریغا کهربا با امزیک و فیروزه نگین آن بصافی بی نظیر و این بخوبی بی قرین

2 آن یکی افتاد از کالسکه اندر آستان وین به بزم نصرة الدوله برفت از آستین

3 آن یکی انگشتری را حضرت والای راد داده بهر زیب دست ساعدالملک مهین

4 و آن دگر همزاد لعل فرخ میراجل در صفا و راستی مانند نای حور عین

1 آن شنیدستم که از هومر حریفی ز اهل درد چامه ای آکنده از دشنام خود درخواست کرد

2 گفت چون درخورد مدحت نیستم دشنام ده زانکه دشنامت مرا مدح است و خارت، به ز ورد

3 پاسخش گفتا که گر گرد از ستم خیزد بچرخ به که از نام تو بنشیند مرا برنامه گرد

4 گفت خواهم گفت اگر سرپیچی از گفتار من پیش دانایان که هومر در سخن خام است و سرد

1 به زیر سایه شاهی که مهر از پرتوش زاید ولی حق که بر خورشید رخت از نور بخشاید

2 امیرالملک فرخ فر حبیب الله خان خواهد به جشن عیش خود فرق از فرح بر فرقدان ساید

3 تمنا دارم از آن شمس طالع کز ره شفقت ز نور چهر روشن بزم یاران را بیاراید

4 سوی دروازه دولاب و کوچه مسجد سنگی در قایمقامی باغ را با شوق بگشاید

1 ای که گفتی ملک درویشی نه بی لشکر گرفتم با سپاه اشک و فوج آه این کشور گرفتم

2 همت مردان راه حق ازین صد ره فزون شد هر چه گوئی بیش از این همتت باور گرفتم

3 لیک سخت اندر شگفتم زآنکه گفتی از نکویان ساعتی دلبر گرفتم ساعتی دل بر گرفتم

4 از کنار خوبرویان سوی بدنامی نرفتم وز درخت نیکنامی تخم کشتم برگرفتم

1 ای دختر خوبرو بدین طبع بلند از بام سپهر بر جهانی تو سمند

2 کن جهد و بدر سلسله و بگسل بند نه تن بقضا سپار و نه سر بکمند

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی