1 بیچاره دلم راه به کاری نبرد راهی بسر کوه نگاری نبرد
2 از دل نبرد غبار غم سیل سرشک من سیل ندیدم که غباری نبرد
1 گفتی که چرا بداخترت میگفتم میگفتم وزین همه بترت میگفتم
2 رو پای زنت ببوس کز همت او شاخی داری ورنه خرت میگفتم
1 ما را در دل جز آن گل رعنا نیست آن دل که این چنین بود از ما نیست
2 ترسم که دلم بگیرد از تنگی جا دلتنگیم از تنگی دل بی جا نیست
1 هرچند که عمر مایه ناز آمد از عمر عزیز یار ممتاز آمد
2 چون عمر گذشت برنمیگردد یار صد بار گذشت بر من و باز آمد
1 افسوس که بخت بد کم اقبالی کرد هر روز شبی و هر شبم سالی کرد
2 هم چرخ که هرچند دلم پرخون کرد خون دل من خورد و دلم خالی کرد
1 روزی که ز روح بند تن بردارم دانی ز چه باز دیده تر دارم
2 تا بهر نثار تو ز نو جان یابم من چشم براه روز محشر دارم
1 از سینه خیال قد آن سروسهی چون رفت ای اشک زحمت من چه دهی
2 باید نکنی نهال را چون کندی زینش چه رسد که ریشه در آب نهی
1 در دل دو هزار مدّعا دارم من زان است که پیوسته جفا دارم من
2 زان زود شکسته می شود شیشه دل کورا چو حباب بر هوا دارم من
1 هر چند که سعی در رضایت کردم حاصل نشد و فزود داغ و دردم
2 زین بس گیرم سنگ و زنم بر سینه گیرم که دل تو را بدست آوردم
1 هرچند که من ناکس و دونم ای دوست یک بار ببین که بی تو چونم ای دوست
2 تو مردمک دیده گریان منی زان ست که تشنه به خونم ای دوست