1 هرچند که گویند به من پیوست صد شکر که لطف تو همان است که هست
2 آری همه راهی نتوان بست اما راهی که زدل بدل بود نتوان بست
1 جز علم و عمل که همدم روز جزاست چون نور مهست عاریت هرچه تراست
2 بر عاریه دل منه که رسوا گردی به دری که هلال آگشت انگشت نماست
1 حوری که به زعم او چو او نایاب است زیباتر از آفتاب عالم تاب است
2 میگفت کسی چو غنچه دارم حق است غنچه است ولیک غنچه سیراب است
1 آن غنچه که عالمی ازو در تاب است در گلشن یزد مثل او نایاب است
2 پژمرده بود غنچه که بی آب بود این نادره غنچه تازه بی آب است
1 در جلوه چو سرو قدت ای یار کجاست مثل تو گلی در همه گلزار کجاست
2 بسیار بود سرو خرامنده که دید گل هست ولی گل وفادار کجاست
1 با من که ز ناله ام فلک برحذر است هر لحظه سلوک تو به رنگ دگر است
2 با یک رنگی اگر دورنگی چه عجب چشمی تو و چشم را دورنگی هنر است
1 گفتم سفری کنم اگر تقدیرست دلگیری فارس را سفر تدبیر است
2 اما چکنم که آب چشم تر من چون خاک سر کوی تو دامنگیر است
1 صد رخنه به دل هر دمم از صد نیش است من خوش دل ازین که راحتی در پیش است
2 روشن بود این برهمه کاندر خانه گر روزن پیش روشنایی بیش است
1 دل سیر شد از تو خوب رویی می خواست بیهوده مرنج از تو نکویی می خواست
2 زنهار تو هم رقیب را نیکودار حسن چو تویی عشق چو اویی می خواست
1 امشب که رخش خانه فروز من و تست خوش باش ای دل که وقت سوز من و تست
2 بنشسته و جز شمع کسی به پیشش نیست پروانه بیا بیا که روز من و تست