1 دور از رخ دلگشایت ای مایه ناز معذورم اگر نموده ام دیده فراز
2 تاریک شد است بی تو بر من عالم در تاریکی دیده چه پوشیده چه باز
1 با من که ز ناله ام فلک برحذر است هر لحظه سلوک تو به رنگ دگر است
2 با یک رنگی اگر دورنگی چه عجب چشمی تو و چشم را دورنگی هنر است
1 دل رویش را رشک نگارستان گفت چشمانش را فتنه ترکستان گفت
2 گفتم دهنش گفت ازین هیچ مپرس کاین سر مگوست هیچ ازین نتوان گفت
1 در علم و عمل هرکه مکمل گردید گویند که چون مرد به مطلب برسید
2 ما چون به خدا رسیم کاندیشه ما هرچند که جان داد جایی نرسید
1 ای درد و غم تو راحت جان و تنم دانی ز چه شکوه از فراقت نکنم
2 از بس که به لب آمد و برگشت ز بیم پای به لب آمدن ندارد سخنم
1 ای چشم مرا چشم گهربار از پی دارد چشم تو چشم بسیار از پی
2 خوابم نبرد ز فکر چشم تو که هست یک خفته و صد هزار بیدار از پی
1 ای میر که دامن دلت غم نگرفت زین شعر سمج دل خودت هم نگرفت
2 آزرده مشو چه شد از کشور وزن شعر تو خروج کرد و عالم نگرفت
1 جز علم و عمل که همدم روز جزاست چون نور مهست عاریت هرچه تراست
2 بر عاریه دل منه که رسوا گردی به دری که هلال آگشت انگشت نماست
1 ای بخت سیاه بخت تدبیری کن وی ناله سینه سوز تاثیری کن
2 ای آه تورا به آسمان باید رفت برخیز که شب گذشت شبگیری کن
1 اینک مشهد ای دل از غفلت کور اخلع نعلیک این چه عجب ست و غرور
2 انصاف بده تو بهتر از موسایی یا روضه پاک طوس کمتر از طور