1 در دام تو هر دم کشم آزار دگر ای کاش کند در قفسم بار دگر
2 از دام قفس به که نخواهم دیدن در پهلوی خویشتن گرفتار دگر
1 اینک مشهد ای دل از غفلت کور اخلع نعلیک این چه عجب ست و غرور
2 انصاف بده تو بهتر از موسایی یا روضه پاک طوس کمتر از طور
1 تا نزد یکی بیار زو دوری دور از دور رهت دهند در بزم حضور
2 خورشید که میکند طلوع از مشرق می اندازد نخست بر مغرب نور
1 از چشم تو مرد و زن نفورند نفور چشمت بکن ای چشم بد از روی تو دور
2 با چشم کبود و ریش سرخ و رخ زرد چون گردیدی برو سیاهی مشهور
1 ای خواجه به سوی حق ز دنیای مجاز چون برگردی نماند این بیشی و ناز
2 بنگر که دوکس چون زرهی برگردند آنکس که بود پیش ز پس ماند باز
1 یک ذره ز خاک پای آن ماه طراز گر زان که به دستت افتد ای محرم راز
2 در چشم تر انداز که پیش از من و تو گفتند نکویی کن و در آب انداز
1 ای آن که به حسن و حسن صوتی ممتاز زیبد که کنی بر همه عالم ناز
2 تو بهتری از یوسف و داود بلی داود نداشت حسن و یوسف آواز
1 دور از رخ دلگشایت ای مایه ناز معذورم اگر نموده ام دیده فراز
2 تاریک شد است بی تو بر من عالم در تاریکی دیده چه پوشیده چه باز
1 بی گریه به سر نمی برم نیم نفس خوشتر دارم به طفل اشک از همه کس
2 بی گریه به سر چنان توان برد که من وا کردم چشم و اشک را دیدم بس
1 آن دل که هوس داشت اسیر همه کس دادیم به دست دستگیر همه کس
2 اول همه او شدیم و از رشک آخر خود را بردیم از ضمیر همه کس