9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قصاید ظهیر فاریابی

قصاید ظهیر فاریابی

1 سپیده دم که صبا مژده بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد

2 دل مرا که فراموش کرد عهد وصال نسیم باد صبا بوی زلف یار دهد

3 ز آب دیده به موجی دراو فتم که به جهد خیال را سوی بالین من گذار دهد

4 ز دست ناخوشی آنکس رهاندم کان دم به دست من می صافی خوشگوار دهد

1 شرح غم تو لذت شادی به جان دهد شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد

2 طاوس جان به جلوه درآید زخرمی گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد

3 شمعی ست چهره تو که هر شب ز نور خویش پروانه عطا به مه آسمان دهد

4 خلقی ز پرتو تو چو پروانه سو ختند کس نیست کز حقیقت رویت نشان دهد

1 به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید

2 ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش کزان گره گرهی یادگار بگشاید

3 چو وصل او در امید در جهان بر بست چه سود از آنک در انتظار بگشاید ؟

4 به نا امیدی وصلش امیدوار شدم که هر چه بسته شود استوار بگشاید

1 چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید آمد از درج زمرد لولو لالا پدید

2 چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان نون سیمین شد ز روی تخته مینا پدید

3 گشته تا شد همچو در دریای کحلی زعفران آمد از دریای نیلی عنبر سارا پدید

4 چون خم ابرو نمودی بود در معنی هلال کاید از زیر سیاهی چون ید بیضا پدید

1 سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار گل از سراچه خلوت رود به صُفه بار

2 ز اعتدال هوا حکم جانور گیرد اگر به نوک قلم صورتی کنند نگار

3 سرود خارکن از عندلیب نیست عجب که مدتی سرو کارش نبود جز با خار

4 چه حالت است که مرغان همی زنند نوا؟ چه موجب است که گلها همی کنند نثار؟

1 در ابتدای کون جهان آفریدگار بر نام خسرو از پی این عقد نامدار

2 بر اصل چهار طاق عناصر به پای کرد نُه پوشش فلک همه از رایش استوار

3 دیبای خسروانی اخضر برو کشید وانگه نثار کرد بدو در شاهوار

4 آوازه ای از ین سخن اندر جهان فتاد تا از حجاب غیب شد امروز آشکار

1 ای جهان را به تیغ داده قرار کرده شاهان به بندگیت اقرار

2 شاه آفاق اخستان توی آنک خواهد از خنجرت اجل زنهار

3 همتت چون شهاب تیرانداز حشمتت چون سماک نیزه گذار

4 ملک را طلعت همایونت فال مسعود و طالع مختار

1 چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار

2 پیدا شد از کرانۀ میدان آسمان شکل هلال چون سر چوگان شهریار

3 دیدم ز زر پخته برین لوح لاجورد نونی که گفتیی به قلم کرده شد نگار

4 روی فلک چو لجّه دریا و ماه نو مانند کشتیی که ز دریا کند کنار

1 ای زسعی تو برافراخته سر دین یزدان و شرع پیغمبر

2 مقتدای زمانه صدرالدین ای کفت مکرمات را مصدر

3 خجل از گوشه عمامه تو تاج فغفور و افسر قیصر

4 نظر حشمتت چو تیر قضا بر دل روزگار کرده گذر

1 کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور

2 اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم کند آدمی زبان طیور

3 ندانم این چه دلیری ست گوییا که غراب زالف خویش نبودست هیچ شب مهجور

4 غراب را چه خبر زانک هر شب از غم هجر چگونه می گذرد حال این دل رنجور

آثار ظهیر فاریابی

9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.