ای جهان را به تیغ داده از ظهیر فاریابی قصیده 36
1. ای جهان را به تیغ داده قرار
کرده شاهان به بندگیت اقرار
...
1. ای جهان را به تیغ داده قرار
کرده شاهان به بندگیت اقرار
...
1. چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار
آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار
...
1. ای زسعی تو برافراخته سر
دین یزدان و شرع پیغمبر
...
1. کراست زهره که با این دل ز صبر نفور
در افکند سخنی از وداع نیشابور
...
1. سپیده دم که شدم محرم سرای سرور
شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور
...
1. گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور
که باد تا به قیامت به عهد او معمور
...
1. تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر
میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر
...
1. ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
مه دو هفته پدید آمد از گریبانش
...
1. هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
کجا به چشم در آید شکست حال منش؟
...
1. دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش
...
1. نهی زلفین عنبر بار بر دوش
حدیث ما نیاری هیج در گوش
...
1. نشست خسرو روی زمین به استحقاق
فراز تخت سلیمان به دار ملک عراق
...