9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قصاید ظهیر فاریابی

قصاید ظهیر فاریابی

1 چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد

2 آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام همی خواست برآمد

3 آسود جهان از تف خورشید حوادث چون در کنف عدل شه دادگر آمد

4 اقبال غلامانه میان بست به خدمت در بارگه خسرو جمشید فر آمد

1 حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست

2 کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست

3 جان بر لب رسیده را بتر است کز مقیمان آستان عناست

4 تا بُت من به دلبری بنشست قلم عافیت زما برخاست

1 خسروا ،وقت می گل فام است رونق عیش درین ایام است

2 باغ پر مطرب خوش الحان است دشت،پرشاهد سیم اندام است

3 در جهان نکهت انفاس صبا همچو انعام شهنشه عام است

4 لاله را سوز دل اندر سینه است غنچه را شادی جان در کام است

1 بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست دست غمت ببست مرا استوار دست

2 در پای محنت تو از آن دست می زنم تا برنگیری از سر من دل افکار دست

3 پیش لبت به کدیه یک بوسه هر شبی دل چون چنار پیش کشد صدهزار دست

4 گربنده در وصال لبت دست یابدی بردی نشاطم از می انده گسار دست

1 گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است

2 بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است

3 تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر هرجا که در هوای تو دستی است بر سر است

4 آن دل که سفره فلک چنبری نشد در چنبر دو زلف تو اکنون مسخر است

1 انک بر تخت مکرمت شاه است شرف الدینِ حق شرفشاه است

2 در تکاپوی خدمتش جوزا از کمر بستگان درگاه است

3 وز پی امتثال فرمانش چرخ را دیده بر سر راه است

4 لطف او بر صحیفه های ریاض کاتب نقش صبغة الله است

1 چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار

2 پیدا شد از کرانۀ میدان آسمان شکل هلال چون سر چوگان شهریار

3 دیدم ز زر پخته برین لوح لاجورد نونی که گفتیی به قلم کرده شد نگار

4 روی فلک چو لجّه دریا و ماه نو مانند کشتیی که ز دریا کند کنار

1 چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ

2 جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای وفای یار در آویزدم ز دامن چنگ

3 برد زمانه ناساز از سرم بیرون هوای ناله نای و نوای زخمه چنگ

4 چنان به درد دل از سینه برکشم آهی که هفت آینه چرخ از آن برآرد زنگ

1 در ابتدای کون جهان آفریدگار بر نام خسرو از پی این عقد نامدار

2 بر اصل چهار طاق عناصر به پای کرد نُه پوشش فلک همه از رایش استوار

3 دیبای خسروانی اخضر برو کشید وانگه نثار کرد بدو در شاهوار

4 آوازه ای از ین سخن اندر جهان فتاد تا از حجاب غیب شد امروز آشکار

1 هوالعید یسقی بکاس المدام هنیئالمن فاق کل الانام

2 شهنشاه اعظم قزل ارسلان که از عدل او یافت گیتی نظام

3 جهان داوری کاب شمشیر او بشوید رخ شب ز گرد ظلام

4 بداندیش را از تف قهر او به جای عرق خون چکد از مسام

آثار ظهیر فاریابی

9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.