9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قصاید ظهیر فاریابی

قصاید ظهیر فاریابی

1 گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند به عرصه حرم و روضه جنان

2 بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر و ز هر جهت که گوش کنی مژده امان

3 آرام یافت در حرم امن وحش و طیر و آسوده گشت در کنف عدل انس و جان

4 گردون فرو گشاد کمند از میان تیغ و ایام بر گرفت زه از گردن کمان

1 زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن شکفته در چمن خاطرت بهار سخن

2 به گوش و گردن حوران فکر بر بسته به رسم زیورشان دُرّ شاهوار سخن

3 پیاده ماند ز تو هر سخنور از پی آنک تویی مبارز تحقیق و شهسوار سخن

4 به نوک خامه فکرت صورنگار بدیع گرفته گلشن ارواح در نگار سخن

1 ای کرده گرد ماه ز شب خرمن گریان ز حسرت تو چو باران من

2 آری دلیل قوت بارانست آنجا که گرد ماه بود خرمن

3 ای هندوان زلف تو ترک آیین وی آهوان مهر تو شیر اوژن

4 تشویر خورده لب تو لاله و آزاد کرده رخ تو سوسن

1 شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون حدیث حسن تو می رفت و الحدیث شجون

2 نشان زلف و رخت یک به یک همی دادند که بند و حلقه آن چند و حیله این،چون

3 چنان نمود که گفتی به عکس می بینند مثال طلعت تو در سپهر آینه گون

4 از آن دو عارض دلجوی تو دوصد بی دل بر آن دو گیسوی مفتول تو دوصد مفتون

1 ای بر زده به تقویت ملک آستین سلطان بر حقیقتی و شاه راستین

2 شهپر برای تیر تو افکند روح قدس گیسو فدای پرچم تو کرد حور عین

3 در دیده سهیل سنانت کشیده میل در ابروی هلال کمانت فکنده چین

4 که در دیار ارمن و گه در دیار فرس دشمن ز تو هزیمت و حاسد ز تو حزین

1 سر برافراخت بر سپهر برین مهد میمون پادشاه زمین

2 زبده مکرمت زبیده وقت مریم روزگار و عصمت دین

3 آنک در خانقاه عصمت او درس تشریف خواند روح امین

4 وانکه حکمش ز حلقه بیرون کرد چرخ پیروزه رنگ را چو نگین

1 دوش در وقت آنک ضلّ زمین کرد بر موکب شعاع کمین

2 راست گفتی مظلّه ای ست سیاه سر برافراخته به چرخ برین

3 دیدم اطراف ربع مسکون را از سیاهی چو کلبه مسکین

4 آسمان چون زمین مجلس شاه جلوه گاه جمال حورالعین

1 شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او برید عالم غیب است رای انور او

2 خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که بوسه جای سپهرست دست وخنجر او

3 سر ملوک ابوبکربن محمد آنک مزین است رواق فلک ز منظر او

4 پناه دولت عباسیان که مهر و سپهر برند وقت حوادث پناه با در او

1 ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو

2 فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی کایزد برای نصرت دین شد نصیر تو

3 وان بدر ازهری که مُقدَّر شد از ازل تا حشر در منازل دولت مسیر تو

4 وان بحر زاخری که ز روی مناسبت در پای اخضرست کمینه غدیر تو

1 هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه در حریم حضرتت جمع آمد از اقبال شاه

2 در ازل چو نقش نیرنگ تو می زد نقش بند دولت اندر آستانت کرد خود را جایگاه

3 بر فضای ساحت قدر تو گردون راست رشک در پناه کبریای توست گردون را پناه

4 شیر شادروانت از ثور و حمل گیرد شکار آهوی ایوانت از خلد برین جوید گیاه

آثار ظهیر فاریابی

9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.