9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قصاید ظهیر فاریابی

قصاید ظهیر فاریابی

1 قدوم ماه مبارک مبارک است به فال که باد بر ملک بحر و بر مبارک سال

2 سریر بخش سلاطین اتابک اعظم که هست طلعت او ملک را مبارک فال

3 جهانگشای عدوبند شاه نصرة دین که فتح و نصرت از آثار او برند مثال

4 سر ملوک ابوبکر بن محمد کو به صولت عمری از جهان ببرد ضلال

1 نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل درآمد از درم آن ماه روی مهر گسل

2 همه شمایل دیوانگان گرفته و لیک به زیر هر خم زلفش روان صد عاقل

3 ز بهر عربده خود را خراب کرده و من گرفته ماتم عمر خراب بی حاصل

4 در اوفتاده ز اندیشه ها به در یایی چو روزگار نه غورش پدید و نه ساحل

1 سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام

2 یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر یکی به چهره همی سایدش به شرط مقام

3 ز یک طرف گلوی گاو می برد ناهید ز یکجهت بره قربان همی کند بهرام

4 به امن و عافیت آراسته چون صحن حرم حریم حضرت عالی شهریار انام

1 هوالعید یسقی بکاس المدام هنیئالمن فاق کل الانام

2 شهنشاه اعظم قزل ارسلان که از عدل او یافت گیتی نظام

3 جهان داوری کاب شمشیر او بشوید رخ شب ز گرد ظلام

4 بداندیش را از تف قهر او به جای عرق خون چکد از مسام

1 چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم

2 بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت ز فرق تا به قدم جمله در گل و شکرم

3 مرا به شادی رویش به سینه باز آمد دلی که مرده و زنده نبود ازو اثرم

4 چو خاک در کف پایش فتادم از خواری اگر چه از سر تحقیق سر به سر گهرم

1 ای حکم تو چون قضای مبرم در زیر نگین گرفته عالم

2 خورشید ملوک نصرة الدین ای ذات تو نصرت مجسم

3 تاریخ اساس پادشاهیت بر فطرت آسمان مقدم

4 مشاطه فتح جز به نامت از هم نگشاد زلف پرچم

1 چون برفَراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظُلَم

2 صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزَد جز به صدق دم

3 یک یک ز بیم خنجر خورشید اختران همچون مخالفان شهنشه شدند کم

4 بر روی آسمان اثر تیرگی نماند اِلا زگرد موکب فرماندهِ عجم

1 منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم

2 نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و جای نه مرا مونس و غمخور،نه مرا یارو ندیم

3 بردلم حسرت اصحاب بلایی ست بزرگ بر تنم فرقت احباب عذابی ست الیم

4 که گمان برد که افتم من مسکین هرگز به چنین رنج و مشقت ز چنان ناز و نعیم؟

1 ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان هچو عم سلطانی و همچون پدر سلطان نشان

2 موسم نوروز و ملک خرم و شاه جوان فرصتی باشد جهان را زین نکوتر در جهان ؟

3 تخت گو بنشین مربع تاج گو بر فراز سر در پناه دولت فرمان روای انس و جان

4 خسرو اعظم اتابک نصرة الدین کز علو حضرتش را طارم افلاک زیبد آستان

آثار ظهیر فاریابی

9 اثر از قصاید ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.