1 اول ره کار را نشان باید داد در موقع کار امتحان باید داد
2 چون کار به عالم جوان نسپاری پس کار به پیر کاردان باید داد
1 گر شیخ ریا رند قدح نوش نبود گر شحنه شهر مست و مدهوش نبود
2 یک شمه ز بی مهری او می گفتم گر مهر مرا بر لب خاموش نبود
1 یا سد ره فقر و غنا باید کرد یا چاره درد فقرا باید کرد
2 صد کار برای خاطر خود کردیم یک کار هم از بهر خدا باید کرد
1 وستال پی دفاع دل یکدله کرد پس پیش وزیر و شه ز طوفان گله کرد
2 دیروز فغان ما گر از خارجه بود امروز رواست شکوه از داخله کرد
1 هر سر که بپای خم می سوده نشد از دست غم زمانه آسوده نشد
2 هر دامن پاکی که به می شد رنگین با آن همه آلودگی آلوده نشد
1 گویم سخنی اگر که تصدیق کنید آن را به جوان و پیر تزریق کنید
2 روزیست که صنعتگر ایرانی را از راه خرید جنس تشویق کنید
1 بس همنفسان نرد غلط باختهاند یک جامعه را به شبهه انداختهاند
2 با آن همه امتحان هنوز این مردم ما را به ثبات عزم نشناختهاند
1 آنانکه بپا بنای هستی دارند بر مال وطن دراز دستی دارند
2 چون منفعت از برایشان بیشتر است بیش از دگران وطن پرستی دارند
1 دستی که به پرده کعبه را دیر کند بیگانه خودی یگانه را غیر کند
2 بیرون شده ز آستین شهر آشوبی از دست چنین بشر خدا خیر کند
1 در غمکده ای که شادیش جز غم نیست تنها نه همین خاطر ما خرم نیست
2 بر هر که نظر کنی گرفتار غم است گویا دل شاد در همه عالم نیست