رباعیات در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 با هم رفقا که یار و جفتند همه بنشسته و گفتند و شنفتند همه

2 شد راستی از خواندن آرا معلوم کز حیله به هم دروغ گفتند همه

1 از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ

2 قانون و حکومت نظامی و فشار این است حکومت شتر گاو پلنگ

1 ای جعبه پریر دلربائی کردی دیروز خیال بیوفائی کردی

2 دوشینه چو یکبار شدی یار رقیب امروز ز عاشقان جدائی کردی

1 در موسم گل طرف چمن می‌خواهم با خویش گلی غنچه‌دهن می‌خواهم

2 دیروز دلم شکست و کردم توبه و امروز دل توبه‌شکن می‌خواهم

1 ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس با مسلک حق رضای حق جوی و مترس

2 کن پیشه خویش پاکی و چون طوفان با داخله و خارجه حق گوی و مترس

1 خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی خود را ببر جامعه رسوا نکنی

2 هر جا که سخن کنی تو با دقت باش هشدار که اشتباه بی جا نکنی

1 امروز اگر خطا سراپا نکنی از دست وکیل ناله فردا نکنی

2 رأی تو قباله است آن را ای دوست هشدار برای دشمن امضا نکنی

1 در بیشه دهر، شیر با دندان باش هم پیشه پنجه هنرمندان باش

2 گر شام کند خار چمن خون به دلت چون غنچه صبحدم دمی خندان باش

1 آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم آن لاله که از اشک به خون خفت، منم

2 وآن غنچه لب بسته که از تنگدلی صد بار بهار آمد و نشکفت، منم

1 با دشمن اگر پاره کنی سلسله به وز دوست به پیش دوست سازی گله به

2 گر خارجه خوب باشد و داخله بد از خارجه خوب بد داخله به