ای مرغ اسیر از چه کمحوصلهای از فرخی یزدی رباعی 361
1. ای مرغ اسیر از چه کمحوصلهای
از بستن بال خویش پر در گلهای
...
1. ای مرغ اسیر از چه کمحوصلهای
از بستن بال خویش پر در گلهای
...
1. با زور و وبال تا وزارت کردی
بس مال که از مالیه غارت کردی
...
1. ای جعبه پریر دلربائی کردی
دیروز خیال بیوفائی کردی
...
1. ای روز سیاه من سیه تر گردی
وی دیده به خون دل شناور گردی
...
1. دی عامل اختلاس اموال شدی
دوشینه خداوند زر و مال شدی
...
1. دیدی بخلاف عزم و تصمیم شدی
از حمله ارتجاع در بیم شدی
...
1. آنانکه کنند با دو صد طنازی
دایم به مقدرات ایران بازی
...
1. آسوده در این دیر کهن نیست کسی
بی درد و غم و رنج محن نیست کسی
...
1. هر کس بطریق خاص شد یار کسی
یا بوالهوسانه محو دیدار کسی
...
1. زد چنگ زمانه چنگ بیتکلیفی
شد باز شروع جنگ بیتکلیفی
...
1. در اول عشق باده نوشی اولی
در آخر عمر می فروشی اولی
...
1. خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی
خود را ببر جامعه رسوا نکنی
...