1 پولی که ز خون خلق آماده شود صرف بت ساده و بط و باده شود
2 افسوس که دسترنج یک مشت فقیر چون جمع شود حقوق شهزاده شود
1 استاد ازل که درس بیداد نداد جز مسئله داد مرا یاد نداد
2 ما داد ز بیدادگران بستانیم گر محکمه داد به ما داد نداد
1 نظار چو قفل جعبه را باز کنند از خواندن رأی نغمه آغاز کنند
2 کم غصه و پر شوق و شعف دانی کیست آن را که فزون از همه آواز کنند
1 از سنگلج آوای غم اندوز آید بانگ خشنی ولی دل افروز آید
2 یک لحظه در آن حوزه اگر بنشینی صد مرتبه فریاد جهانسوز آید
1 هرگز به هما، بوم برابر نشود با بلبل باغ، زاغ همسر نشود
2 از حمله یک طایفه بی ایمان این مؤمن سالخورده کافر نشود
1 روزی که دل غمزده را شادی بود دل شادیم از پرتو آزادی بود
2 زان پیش که برزگر شود خانه خراب از گنج در این خرابه آبادی بود
1 با عزم متین شتاب میباید کرد همراهی شیخ و شاب میباید کرد
2 با دقت هرچه بیشتر در این بار مرد عمل انتخاب میباید کرد
1 بر دوره فترت اعتباری نبود با مجلس پنجم افتخاری نبود
2 در فاصله این دو، به صد مأیوسی یک ذره مرا امیدواری نبود
1 امروز محصلین ز اعلی تا پست دارند کل اندر کف و بیرق در دست
2 یعنی که به قحطیزدگان رحم کنید ای ملت با عاطفه نوعپرست
1 عمری به ره جنون نشستیم و گذشت وز ملک خرد برون نشستیم و گذشت
2 القصه کنار این چمن با خواری چون لاله میان خون نشستیم و گذشت