1 دردا که دوای دل به جز حسرت نیست حسرت بحساب قلت و کثرت نیست
2 گیرم که شود مجلس پنجم هم بد بدتر ز فساد دوره فترت نیست
1 در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست وین ذلت بی کرانه بیعلت نیست
2 دولت ز که جلب نفع سرمایه کند وقتی که ز فقر نامی از ملت نیست
1 در مسلک ما که عزت و ذلت نیست سلطان و فقیر و کثرت و قلت نیست
2 هر کس که به دست خویشتن کار نکرد صالح به نمایندگی ملت نیست
1 درد هر چو ما کسی بدین ذلت نیست وین ذلت لایزال بیعلت نیست
2 هست از طرف ملت بی علم قصور تقصیر همین ز جانب دولت نیست
1 هرچند که سیل آرزو را سد نیست هرچند توقع بشر را حد نیست
2 با کم غرضی اگر کنی خوب نظر کابینه امروزی ما پر بد نیست
1 ای آنکه تو را گفته ما باور نیست ور هست ز جبن قدرت کیفر نیست
2 با منطق و مدرک بشنو ناله ما گر گوش رئیسالوزرایی کر نیست
1 جز ایزد پاک حاکم عادل نیست جز موجد خاک، قاضی قابل نیست
2 یکبار توان قاتل صد تن را کشت زآنرو که مجازات بشر کامل نیست
1 از رأی خران دلم دمی بیغم نیست وز رأی فروش جان من خرم نیست
2 بل این وکلای مجلس پنجم در وزن از مجلس تاریخی چارم کم نیست
1 در غمکده ای که شادیش جز غم نیست تنها نه همین خاطر ما خرم نیست
2 بر هر که نظر کنی گرفتار غم است گویا دل شاد در همه عالم نیست
1 هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست گر بیش و اگر کم دل ما را غم نیست
2 اسباب حیات نیست غیر از یکدم آن نیز دمی باشد و دیگر دم نیست