1 عالم همه عابدند و معبود یکی است دنیا همه ساجدند و مسجود یکی است
2 با دیده انصاف چو نیکو نگری روحانی و ما را همه مقصود یکی است
1 دنیا که مقر حکمفرمائی توست سعی و عملش اصل خودآرائی تست
2 در پیش مدیر این تجارتخانه سهم تو بقدر فهم و دانائی تست
1 تا پایه معرفت نهادیم ز دست یک سر به ره جهل فتادیم ز دست
2 چون کودک خرد بهر جوز و خرما در و گهر ابلهانه دادیم ز دست
1 این جعبه که آرا همه در دامن اوست چون دور سپهر بیوفایی فن اوست
2 از بس که به این و آن دهد وعده وصل خون دو هزار کشته در گردن اوست
1 آن جعبه که رأی خلق گنجینه اوست بیمهری روزگار از کینه اوست
2 فرمان سعادت و شقاوت دارد این راز نهفته ای که در سینه اوست
1 ای جعبه که سرنوشت ما در ید توست مقصود عموم تابع مقصد توست
2 امروز که بیطرف شوی با بد و خوب فرداست که خوب و بد ز خوب و بد توست
1 ای توده که جهل در سرشت من و توست هشدار که گاه زرع و کشت من و توست
2 تا شب پی حق خویش از پا منشین برخیز که روز سرنوشت من و توست
1 یا دوست دشمنند یا دشمن دوست از دست رها مکن چو من دامن دوست
2 پرهیز نما ز دوستانی که ز جهل گر خوار شوی چو خار در گلشن دوست
1 آن عهد که بسته شد میان من و دوست بشکسته شد از فتنه اهریمن و دوست
2 دانستم از اول که در این کار آخر انگشت نما شوم بر دشمن و دوست
1 چون مرکز ثقل ما بجز مجلس نیست آنکس که به مجلس نبود خاضع کیست
2 بر ملت اگر وکیل تحمیل شود پس فایده حکومت ملی چیست