روزی که ز دل بانگ خبردار از فرخی یزدی رباعی 313
1. روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم
صد طعنه به سالار و به سردار زنیم
1. روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم
صد طعنه به سالار و به سردار زنیم
1. برخیز که تا باده گلرنگ زنیم
بنشین که بشور چنگ بر چنگ زنیم
1. گر طالع خفته را سحرخیز کنیم
از آب رزان آتش دل تیز کنیم
1. باید ز کژی براستی میل کنیم
اصلاح کژی ز صدر تا ذیل کنیم
1. ما تکیه به قائدین ناشی نکنیم
وز مسلک خویشتن تحاشی نکنیم
1. ما یکسر مو به کس دوروئی نکنیم
با راست روان دروغگوئی نکنیم
1. در آتیه گر فکر نماینده کنیم
ایجاد و بنا دولت پاینده کنیم
1. روزی است که اقدام غیورانه کنیم
از پیر و جوان جنبش مردانه کنیم
1. ما قاعده متانت از کف ندهیم
ما گوش به گفتار مزخرف ندهیم
1. امروز به هر طریق ما راه رویم
آهسته و بی سروصدا راه رویم
1. با علم و عمل اگر مهیا نشویم
همدوش به مردمان دنیا نشویم
1. ما طعنه زن مقام مردی نشویم
چون باد اسیر هرزه گردی نشویم