تنها نه منم غمین برای دل از فرخی یزدی رباعی 265
1. تنها نه منم غمین برای دل خویش
کس نیست که نیست مبتلای دل خویش
1. تنها نه منم غمین برای دل خویش
کس نیست که نیست مبتلای دل خویش
1. ای آنکه ز جود تست دریا در رشک
افلاک همی گرید و میریزد اشک
1. چون عامل ماضی است منصورالملک
در داخله قاضی است منصورالملک
1. از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ
از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ
1. آن رند دغل بازگه با مکر و حیل
با لفظ قرارداد، می کرد جدل
1. کابینه اگر بود ز بحران تعطیل
دیروز به مجلس آمد و شد تشکیل
1. دیو مهیب خودسری، چون ز غضب گرفت دم
امنیت از محیط ما، رخت ببست و گشت گم
1. بدبختی ایران ز دو تن یافت دوام
این نکته مسلم خواص است و عوام
1. چندی ز هوس باده پرستی کردم
می خوردم و از غرور مستی کردم
1. هنگام جوانی به خدا پیر شدم
از گردش آسمان زمینگیر شدم
1. عمری به هوس گرد جهان گردیدم
از دشمن و دوست خوب و بد بشنیدم
1. یک چند گرفتار خطر گردیدم
با گفتن حق گرد ضرر گردیدم