1 این زمزمه ها غیر مستحسن چیست وین قطع مذاکرات بنیان کن چیست
2 گر دوست کند جفا و دشمن هم جور پس فرق میان دوست با دشمن چیست
1 از چیست که باد فتنه انگیختهاید وین رشته اتحاد بگسیختهاید
2 ای دسته کهنهکار افسونگر رند گویا که دگر طرح نوی ریختهاید
1 عمری که مرا به گردش و سیر گذشت دیروز به کعبه دوش در دیر گذشت
2 هر چند که زندگی بلا بود اما از دولت مرگ آن بلا خیر گذشت
1 هر گل که ز یکرنگی خود بو دارد در باغ هزار تهنیت گو دارد
2 روزی به چمن اگر در آیم چو هزار من بو نکنم گلی که صد رو دارد
1 عهدی که در این خانه نوا بود، گذشت همسایه به ما حکمروا بود گذشت
2 زین خانه خدا بترس ای خانه خراب کان دوره که خانه بی خدا بود گذشت
1 آزادی اگر تیول یکدسته نبود ملت ز دو سر چو مرغ پابسته نبود
2 از ماهی برجسته نمی رفت سخن در مجلس اگر ناطق برجسته نبود
1 شادم که پری رخان غمینم کردند یغمای دل و غارت دینم کردند
2 چون خال سیاه گوشه ابروی خویش ناکرده نگه گوشه نشینم کردند
1 دیروز توانگری زر اندوخته بود دوشینه بدهر آتش افروخته بود
2 امروز به چشم عبرتش چون دیدم چون شمع زسر تا به قدم سوخته بود
1 دهقان پسر کارگری کهنه لباس آمد پی دعوتم ز شب رفته دو پاس
2 با پای برهنه راضی از دست و چکش با فرق شکسته شاکر از بازو داس
1 از رأی شمیران غم دل افزون شد وز جعبه شوم کن جگرها خون شد
2 چون نوبت آراء لواسان گردید فریادکنان جان ز بدن بیرون شد