1 ای توده که جهل در سرشت من و توست هشدار که گاه زرع و کشت من و توست
2 تا شب پی حق خویش از پا منشین برخیز که روز سرنوشت من و توست
1 چون مرکز ثقل ما بجز مجلس نیست آنکس که به مجلس نبود خاضع کیست
2 بر ملت اگر وکیل تحمیل شود پس فایده حکومت ملی چیست
1 ای مرد جوان، تجربه از پیر بگیر در دست یلی قبضه شمشیر بگیر
2 حق تو اگر در دهن شیر بود با جرأت شیر از دهن شیر بگیر
1 گر بر دل ما گرد ملالت باشد آن گرد ملال از جهالت باشد
2 قانون مهاجرت بود لازم لیک لازمتر از آن بسط عدالت باشد
1 آن را که درستی عمل، کیش بود زان کرده خوب، دشمن خویش بود
2 هر کس که خطاکاری او بیش بود پیش همه کس در همه جا پیش بود
1 در مملکتی که جنگ اصنافی نیست آزادی آن منبسط و کافی نیست
2 در جشن به کارگر چرا ره ندهند این مجلس اگر مجلس اشرافی نیست
1 در ملک وجود خودنمائی غلط است در بندگی اظهار خدائی غلط است
2 بیگانگی آموز که با مسلک راست با خلق زمانه آشنائی غلط است
1 چون عیش و غم زمانه قسمت کردند ما را غم بیکرانه قسمت کردند
2 شیخ و شه و شحنه عیش و نوش همه را بردند و برادرانه قسمت کردند
1 هر جا سخن از سیم و زر ناب رود کی لرد طلا پرست در خواب رود
2 ایکاش که این جزیره آتش خیز خاکش ز نزول باد در آب رود
1 صد مرد چو شیر، عهد و پیمان کردند اعلان گرسنگی به زندان کردند
2 شیران گرسنه از پی حفظ شرف با شور و شعف ترک سر و جان کردند