آثار فرخی یزدی

صفحه 12 از 20
20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 هیچ چیزی نیست کاندر قبضه اشراف نیست گر وکالت هم فتد در چنگشان انصاف نیست

2 شاه و دربار و وزارت عز و جاه و ملک و مال هیچ چیزی نیست کاندر قبضه اشراف نیست

3 عاقلان دیوانه‌ام خوانند و چون مجنون مرا از جنون خود، به حکم عقل استنکاف نیست

4 بس که از سرمایه‌داران، مجلس ما گشته پر اعتبارش هیچ کم از دکه صراف نیست

1 پاسبان خفته این دار گر بیدار بود کی برای کیفر غارتگران بی دار بود

2 پرده دل تا نشد چاک از غمت پیدا نگشت کز پس یک پرده پنهان صد هزار اسرار بود

3 ناتوانی بین که درمان دل بیمار خویش جستم از چشمی که آن هم از قضا بیمار بود

4 در شب غم آنکه دامان مرا از کف نداد با گواهی دادن دل دیده خونبار بود

1 هر شرارت در جهان فرزند آدم می‌کند بهر گرد آوردن دینار و درهم می‌کند

2 آبرو هرگز ندارد آنکه در هر صبح و شام پیش دونان پشت را بهر دونان خم می‌کند

3 چون ز غم بیچاره گردی باده با شادی بنوش کاین اساس شادمانی چاره غم می‌کند

4 تکیه بر عهد جهان هرگز مکن کاین بی‌وفا صبح عید عاشقان را شام ماتم می‌کند

1 آنچه را با کارگر سرمایه‌داری می‌کند با کبوتر پنجه باز شکاری می‌کند

2 می‌برد از دست‌رنجش گنج اگر سرمایه‌دار بهر قتلش از چه دیگر پافشاری می‌کند؟

3 سال و مه در انتظار قرص نان شب تا به صبح دیده زارع چرا اخترشماری می‌کند؟

4 تا به کی، ارباب یارب بر خلاف بندگی چون خدایان بر دهاقین کردگاری می‌کند؟

1 چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ پای گل زن ز کف سبزخطان ساغر سرخ

2 اشک چون سیم سپیدم شد از آن خون که ز خلق زردرویی کشد آنکس که ندارد زر سرخ

3 گرچه من قاتل دل را نشناسم اما دیده‌ام در کف آن چشم سیه خنجر سرخ

4 کی به بام تو پری روی زند بال و پری هر کبوتر که ز سنگ تو ندارد پر سرخ

1 بهار آمد و در جام باده باید کرد به فکر ساده من فکر ساده باید کرد

2 به سرسپرده خود عارفی چه خوش می گفت که دستگیری از پا فتاده باید کرد

3 بر اسب پیلتن ای شه اگر سوار شدی تفقدی به گدای پیاده باید کرد

4 هزار عقده گشاید اراده و تصمیم پی گرفتن تصمیم اراده باید کرد

1 عمری‌ست کز جگر، مژه خوناب می‌خورد این ریشه را ببین ز کجا آب می‌خورد

2 چشم تو را به دامن ابرو هرآنکه دید گفتا که مست، باده به محراب می‌خورد

3 خال سیه به کنج لب شکرین تست یا هندویی که شیره عناب می‌خورد

4 دل در شکنج زلف تو چون طفل بندباز گاهی رود به حلقه و گه تاب می‌خورد

1 سرپرست ما که می نوشد سبک رطل گران را می کند پامال شهوت دسترنج دیگران را

2 پیکر عریان دهقان را در ایران یاد نارد آنکه در پاریس بوسد روی سیمین پیکران را

3 شد سیه روز جهان، از لکه سرمایه داری باید از خون شست یکسر باختر تا خاوران را

4 انتقام کارگر ای کاش آتش برفروزد تا بسوزد سربسر این توده تن پروران را

1 به جز این مرا نماند، پس مرگ سرگذشتی که منت ز سر گذشتم، چو توام به سر گذشتی

2 ز غم جدایی تو، چو ز عمر سیر گشتم به مزار من گذر کن، به هوای سیر و گشتی

3 اگرش جنون ناقص، نگرفته بود دامن ز چه فرق داد مجنون، به میان شهر و دشتی

4 دل خوش به وجد آید، ز هوای گلشن اما پر مرغ بسته باشد، گل و سبزه تیغ و طشتی

1 چون باد تا در آن خم گیسو درآمدیم با خون دل چو نافه آهو درآمدیم

2 با پای خسته در ره بی انتهای عشق رفتیم آنقدر که بزانو درآمدیم

3 دامان پاک ما اگر آلوده شد ز می از آب توبه شکر که نیکو درآمدیم

4 روی تو در برابر ما بود جلوه گر هر جا که رو نهاده و هر سو درآمدیم

آثار فرخی یزدی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی