ای فخر عصر، مؤتمن دین ، امین ملک از وطواط مقطع 49
              1. ای فخر عصر، مؤتمن دین ، امین ملک 
              در دل ترا ز آتش انده مباد سوز 
            
 
    
              1. ای فخر عصر، مؤتمن دین ، امین ملک 
              در دل ترا ز آتش انده مباد سوز 
            
              1. دو عمر آورد پیدا روزگار  
              هر دو را نام پدر عبدالعزیز 
            
              1. بزرگوار جهان ، شمس دین ، بزرگ کریم  
              تویی ، که هست بتو بیضهٔ هدی محروس 
            
              1. صفدری ، که از هنر اوست معالی دلخوش 
              دولت افگنده بدرگاه رفیعت مفرش  
            
              1. گزیده شمس دین ای از نهیبت  
              شده حال بداندیشان مشوش  
            
              1. از خدمت مخلوق باز کش  
              ای نفس عنا کش ، عنان خویش 
            
              1. شمس دین ، کدخدای خاص ملک  
              ای درت کعبهٔ عوام و خواص  
            
              1. شمس الدین ای ز فیض مکرمتت  
              شده اطراف دشت همچو ریاض 
            
              1. ایا ثنای تو بر جملهٔ خلایق فرض  
              کم از بزرگی تو آسمان بطول و بعرض 
            
              1. ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک  
              ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط 
            
              1. اجل شمس دین ، ای بچشم عنایت 
              شده حال آزادگان را ملاحظ 
            
              1. دیار بلخ چون مصرست خرم 
              بمجدالدین نجیب الملک یوسف