1 ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک
2 احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک
3 از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد وز حزم ثابت تو گرفته ثبات خاک
4 دریا پیش بسطت جود تو چون شمر گردون بجنب رفعت قدر تو چون مغاک
1 ای صدر شرق و غرب خداوند شمس دین خصم ترا مباد ز انده فراغ دل
2 آثار شکر تو فضلا را غذای روح انوار مهر تو عقلا را چراغ دل
3 در مجلس تو هست مرا رحمت روان وز رشک بدسگال مرا هست داغ دل
4 من باغبان مدح تو گشتم ، که هر زمان نو تحفه ای بصدر تو آرم ز باغ دل
1 جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
2 سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
3 بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه بپیش جود تو حاتم شده بخیل بخیل
4 همه نهاد تو در حق نتیجهٔ توحید همه حدیث تو در دین قرینهٔ تنزیل
1 خدایگانا ، سی سال شد که من بنده غلام صدر توام ، مادح جناب توام
2 بشرق و غرب جهان ، هر کجا کشی رایت منم نخست که در خدمت رکاب توام
3 پس از لطایف صنع خدای عز و جل چنانکه هستم زنده بنان و آب توام
4 ز قول و فعل من آخر چه در وجود آمد؟ که مستحق سؤال تو و جواب توام
1 ندارم جامه ای ، ای شاه عالم که با او نزد هر مردم نشینم
2 زمستانست و چون سیرم برهنه من غر زن مگر در خم نشینم ؟
1 ای ز نور شراب خانهٔ تو روی آفاق همچو دست کلیم
2 یک صراحی شرابمان بفرست باشد این نزد همت تو سلیم
3 هست نایافت باده اندر شهر ورنه از دولت تو دارم سیم
1 ما بندگان ، اگر چه جداییم از درت پیوسته در دعای و ثنای تو مانده ایم
2 بر ما شب حوادث گیتی دراز گشت در آرزوی صبح لقای تو مانده ایم
1 فخر دین ، اعتقاد من دانی که همیشه هوای تو جویم
2 دورم از مجلست و لیک مقیم در مجالس دعای تو گویم
3 سال و مه ورد مدح تو خوانم روز و شب راه مهر تو پویم
4 در فراق رکاب فرخ تو چهره از خون دل همی شویم
1 اگر آید ز دوستی گنهی بگناهی نباید آزردن
2 ور زبان را بعذر بگشاید باید آن عذر نیک بپذردن
3 زانکه نزدیک بخردان بترست عفو ناکردن از گنه کردن
1 شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر فضایل هست ذاتت را بفرمان
2 خرد با جان تو جستست وصلت هنر با طبع تو بستست پیمان
3 شعار تست عز اهل دانش دثار تست حرز اهل ایمان
4 ترا در نظم لعبت های آذر ترا در نثر حکت های لقمان