22 اثر از قصاید رشیدالدین وطواط در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید رشیدالدین وطواط شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار رشیدالدین وطواط / قصاید رشیدالدین وطواط

قصاید رشیدالدین وطواط

1 دیدار تو ، ای جان جهان ، راحت جانست روی تو تماشاگه عشاق جهانست

2 در خد تو ، آفت دین ، زایش دینست در جعد تو ، ای راحت جان ، کاهش جانست

3 تنگ شکرست آنکه تو گویی ، نه حدثیست درج دررست آنکه تو داری ، نه دهانست

4 بر هر گره جعد تو صد شعبده پیداست در هر مژهٔ شوخ تو صد فتنه نهانست

1 صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

2 آراسته از طالع او روی سپهرست افروخته از طلعت او صحن جهانست

3 در خدمت او تقویت خرد و بزرگست از نعمت او تربیت پیر و جوانست

4 طبعش بگه فضل، نه طبعست، که بحرست کفش بگه جود، نه کفست، که کانست

1 ای آنکه رخت بهار چینست رویم زغم تو پر ز چینست

2 در چین تونه ای، و لیک کویت با روی تو صد هزار چینست

3 در حسرت خانهٔ تو ماندست فردوس، که جای حور عینست

4 خاتم دهنی و بی تو رویم از گوهر دیده پر نگینست

1 بزینت باغ چون خلد برینست ریاحین اندرو چون حور عینست

2 نثار آسمان لؤلوی لالاست شعار بوستان دیبای چینست

3 خمیده همچو خاتم شاخ گلبن برو گل همچو یایاقوتین نگینست

4 نسیم باد یا بوی عبیرست ؟ سرشک ابر یا در ثمینست؟

1 در زلف تو ، ای نگار ، تابیست زان تاب دلم قرین تابیست

2 با تاب دو زلف تو دلم را نی هیچ توان ، نه هیچ تابیست

3 نا مؤمنم از چو دو لب تو در میکدهٔ مغان شرابیست

4 بر چهره نقاب از چه باشی ؟ خود حشمت تو مرا حجابیست

1 جمال‌الملک شمس‌الدین جهانیست که از هر نعمتی او را نشانیست

2 جهانی گفتم او راوین غلط بود که هر مویی ز شخص او جهانیست

3 کفش و زجود بحری وین چه بحریست دلش در فضل کانی و آنچه کانیست

4 ضیای حشمت او آفتابیست علو همت او آسمانیست

1 ای آنکه بی‌تو هیچ نظامی جهان نداشت بر هیچ‌حق زمانه چو تو قهرمان نداشت

2 تا در وجود نامدی از پردهٔ عدم روی زمین ز نقش معالی نشان نداشت

3 گردون ز خاندان نبوت بهیچ قرن در صدر مهتری چو تو صاحب قران نداشت

4 چندین هزار سال بچندین هزار چشم جز انتظار دولت تو آسمان نداشت

1 هرچه جز معشوق و می از آن کران باید گرفت با غم جانان سبک رطل گران باید گرفت

2 تو جوانی، ای نگار و بادهٔ پیرم دهی بادهٔ پیر از کف یار جوان باید گرفت

3 گر بود در بوستان یک لذت باده هزار پس دو رخسار ترا صد بوستان باید گرفت

4 گاه از ز لفین و گاه از عارض و گه از رخت هم بنفشه، هم سمن،هم ارغوان باید گرفت

1 بیاد شاه جهان عالم افتخار گرفت ز بی قرار حسامش جهان قرار گرفت

2 علاء دولت و دین ، اتسز آن جهانگیری که عالم از سر شمشیرش اعتبار گرفت

3 نهیب او بیکی حمله صد مصاف شکست پیام او بیکی لحضه صد حصار گرفت

4 خروش باز در احیای مردگان افتاد که پنجهٔ اسد الله ذوالفقار گرفت

1 کریمی ، که رسم معلی نهاد بزرگی ، که راه ایادی گشاد

2 اجل شمس دین پیمبر ، کزوست رخ فضل تازه ، دل عقل شاد

3 ز آبا و از امهات جهان چنو هیچ فرزند صالح نزاد

4 تبار و نژادش بزرگند و اوست چراغ تبار و جمال نژاد

آثار رشیدالدین وطواط

22 اثر از قصاید رشیدالدین وطواط در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید رشیدالدین وطواط شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی