1 شهی که نقش نگین جلال شد نامش همه ملوک زمانه اسیر در دامش
2 خدایگان جهان، شاه شیردل اتسز که شیر چرخ بترسد ز شیر اعلامش
3 جمیل گشت معالی بحسن اقبالش جمال یافته معانی بفرایامش
4 همه اکابر گیتی رهین افضالش همه افضال ایام غرق انعامش
1 ای شاه، جهانی شدهای تو ز بدایع در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع
2 حلم تو چو اول شد و لطف تو چو ثانی عزم تو چو ثالث شد و عنف تو چو رابع
3 وین هفت ستاره، که در این هفت سپهرند هستند بحکم تو همه غارب و طالع
4 مر امر ترا دایرهٔ مه شده منقاد مر ذهن ترا نجم عطارد شده طایع
1 هست اعلام علم را رافع تاج دین، سید عرب رافع
2 بوالغنایم ، که همچو طاعت حق خدمت اوست خلق را نافع
3 نیست جز جوشن حمایت او تیر احداث چرخ را دافع
4 حکم او فلک را شده منقاد امر او را جهان شده تابع
1 ای چو چرخ بیستون رفیع وی چو کوه بیستون صدرت منیع
2 چو زمانه دولتی داری عزیز چون ستاره همتی داری رفیع
3 در مساعی کرده های تو جمیل در محامد گفتههای تو بدیع
4 همچو صبر بخردان حزمت متین همچو وهم زیرکان عزمت سریع
1 ای ز اخلاف تو تازه گشته آثار سلف مملکت را چون تو نآمد از سلف هرگز خلف
2 زان خلف ماندی ز شاهان سلف ایام را کز تو در فردوس آسودست ارواح سلف
3 پایگاه شرع را از احترام تو علو پیشگاه ملک را از احتشام تو شرف
4 سایلان را مجلس والای تو گشته مآل خایفان را حضرت میمون تو گشته کنف
1 پادشاهی کوست ایمان را کنف پادشاهان را به جاه او شرف
2 تاج دین، بوالفضل ، شاه نیمروز ناصر اسلام، نصر بن خلف
3 اوست امروز آن خلف اندر هدی کز خصالش زنده شده نام سلف
4 قدر او نجم معالی را فلک طبع او در معانی را صدف
1 ایا بفضل و کرم در جهان شده معروف ضمیر پاک ترا بر نهان چرخ وقوف
2 تو شمس دینی، لیکن بسان شمس ترا مباد خوف زوال و مباد بیم کسوف
3 جوار تو سپر صرف روزگار شدست که باد چشم بد از روزگار تو مصروف
4 بیان اهل هنر بر ثنای تو مقصور زبان اهل خرد بر دعای تو موقوف
1 ای صدر سروران زمانه به اتفاق جود تویی نهایت و بر تویی نفاق
2 تو شمسی و ز نور تو حساد محترق آری ستاره را بود از شمس احتراق
3 ایام با مخالف تو هست در خلاف اقبال با موافق تو هست در وفاق
4 مهر مناقب تو شده ایمن از زوال ماه فضایل تو شده فارغ از محاق
1 ای وزیر عالم و عادل ، ضیاء الدین عراق نیست مانند تو در صدر خراسان و عراق
2 عاقبت ملک عراق را آید بزیر کلک تو خود بدین معنی نهادستند نام تو عراق
3 خانه ملت بتأیید تو مرفوع العماد طارم دولت باقبال تو ممدود الرواق
4 وقت کوشیدن بسان آسمانی بی ملال روز بخشیدن بسان آفتابی بی نفاق
1 شبی که هست کف او خزانهٔ ارزاق ز طبع اوست وجود مکارم الاخلاق
2 ابوالمظفر ، شاه مظفر ، اتسز ، کوست خدایگان همه خسروان علی الاطلاق
3 بنام اوست کمال صحیهٔ آداب بجاه اوست جمال بسیطهٔ آفاق
4 محبت در او نقش گشته در ارواح عطیهٔ کف او طوق گشته در اعناق