شهی که نقش نگین از رشیدالدین وطواط قصیده 117
1. شهی که نقش نگین جلال شد نامش
همه ملوک زمانه اسیر در دامش
...
1. شهی که نقش نگین جلال شد نامش
همه ملوک زمانه اسیر در دامش
...
1. ای شاه، جهانی شدهای تو ز بدایع
در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع
...
1. هست اعلام علم را رافع
تاج دین، سید عرب رافع
...
1. ای چو چرخ بیستون رفیع
وی چو کوه بیستون صدرت منیع
...
1. ای ز اخلاف تو تازه گشته آثار سلف
مملکت را چون تو نآمد از سلف هرگز خلف
...
1. پادشاهی کوست ایمان را کنف
پادشاهان را به جاه او شرف
...
1. ایا بفضل و کرم در جهان شده معروف
ضمیر پاک ترا بر نهان چرخ وقوف
...
1. ای صدر سروران زمانه به اتفاق
جود تویی نهایت و بر تویی نفاق
...
1. ای وزیر عالم و عادل ، ضیاء الدین عراق
نیست مانند تو در صدر خراسان و عراق
...
1. شبی که هست کف او خزانهٔ ارزاق
ز طبع اوست وجود مکارم الاخلاق
...
1. ای کرم را کف نهاده طریق
نیست بی طاعت تو هیچ فریق
...
1. ای ز حلم تو ساکنی در خاک
گام ننهاده چون تویی در خاک
...