زهی بجود تو ایام از رشیدالدین وطواط قصیده 105
1. زهی بجود تو ایام مکرمت مشهور
خهی بسعی تو اعلام محمدت معمور
1. زهی بجود تو ایام مکرمت مشهور
خهی بسعی تو اعلام محمدت معمور
1. ای بتو چشم مکرمات قریر
قدر تو بر فلک نهاده سریر
1. ای بتو چشم مکرمات قریر
قدر تو بر فلک نهاده سریر
1. ای دولت جوان ترا بنده چرخ پیر
در قبضهٔ ارادت تو آسمان اسیر
1. ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
1. تاح دولت ، ای جوان بی نظیر
از تو عاقل تر نباشد هیچ پیر
1. خسرو ملک بخش کشور گیر
که ز خلقش بعدل نیست نظیر
1. زهی در نیکویی روی تو معجز
دل من گشت عشقت را مجاهز
1. ای در نظم گشته از تو فراز
در عدل تو بر خلایق باز
1. در هجر روی و لعل تو،ای لعبت طراز
بر روی زرد کرده ام از خون دل تراز
1. هست ایام شمس دین نوروز
هست بر کامها دلش فیروز
1. زهی فروخته حسن تو در جهان آتش
زده مرا غم تو در میان جان آتش