آثار سلطان ولد

صفحه 9 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 اولیا را مقام هست سه حال در طریق خدای بی ز زوال

2 حالتی هست کان بود طاری از عنایات و رحمت باری

3 نبود حاکم او بر آن حالت پیش آن حالت است چون آلت

4 حالت او را برد چو که را ب اد گاه غمناک داردش گه شاد

1 همه گفتند کای شه ممتاز گرچه ما را نبود دیدۀ باز

2 چونکه دیدن نمیتوانستیم چون بعقل اینقدر ندانستیم

3 که توئی صد چو ما بعلم وتقی جان ما از تو یافت ذوق بقا

4 زهد و تقوای ما ز داد تو است حاصل جمله از رشاد تو است

1 این معانی و این غریب بیان داد برهان دین محقق دان

2 گفت در گوشم آن گزیدۀ حق سبق برده ز سابقان بسبق

3 نکته ‌ هائی که کس نگفت آنرا کرد پیدا نمود برهان را

4 جان او بود معدن اسرار همچو خورشید چشمۀ انوار

1 در جوانی ببلخ چون آمد خواست کان جایگاه آرامد

2 جد ما را چو دید آن طالب که برو بود عشق حق غالب

3 لقبش بد بهاء دین ولد عاشقانش گذشته از عد و حد

4 جمله اجداد او شیوخ کبار همه در علم و در عمل مختار

1 گاه طفلی مزه ز شیرت بود بعد از آن از طعام روی نمود

2 باز س ر زد ز کعب و لعب دگر باز از شاهدان سیمین بر

3 هر دمی با یکی کنی یاری مزه از وی دهد ترا باری

4 شخص بر جا و آن مزه رفته عشق او در تو مرده و خفته

1 «بنمودمی نشانی ز جمال او ولیکن دو جهان بهم برآید سرشور و شر ندارم»

2 هر که او کامل است در ره دین نفتد در غلط از آب و ز طین

3 نور آدم برش شود تابان نبود هیچ سر ازو پنهان

4 بلکه در سنگ و چوب و در که و کاه جز خدا را نبیند آن آگاه

1 قطب از جمله است چیز دگر تا چه سر دارد او عجب در سر

2 که ندارد زقالشان گرمی نکند هم ز حالشان گرمی

3 قرب ایشان بنزد او بعد است حالشان پیش مشگ او سعد است

4 وصل ایشان بنزد اوست فراق همه جفت اند و همچو حق او طاق

1 بسط در قبض جوی ای جویا زندگی درگذار و مرگ و فنا

2 آنچه مرگ است زندگیت نمود دمبدم رغبتت در آن افزود

3 وانچه آن زندگی جاوید است نفس تو زان نفور و نومید است

4 این جهان آخرش فنا و هباست وان جهان اصل زندگی و بقاست

1 گرچه بدوالدش قوی مشهور نبد او همچو شمس دین مستور

2 همه او را ز جان مرید بدند در زمان ولد مزید شدند

3 اولیا را که والدش بگزید نی ز تقلید بل ز غایت دید

4 بعد والد شد ازولد پیدا که چسان داشتند کارو کیا

1 مصطفی گفت بدترین دشمن مر ترا نفس تست اندر تن

2 پند او را بهیچ نوع قبول مکن ار چه همه بود معقول

3 هرچه گوید خلاف آن میکن شاخ زشت است برکنش از بن

4 عقل مرد است و نفس باشد زن هرچه زن گویدت برویش زن

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی