آثار سلطان ولد

صفحه 8 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 گفت از آن پس حسام دین بولد بعد والد توئی امام و سند

2 جای او با تو میرسد بنشین که چو تو نیست عارف و ره بین

3 گفت نی والده یقین زنده است مرده جسمش بود که چون ژ نده است

4 روح او در جوار حق باقی است از می وصل خود ج قش ساقی است

1 گفت یزدان صریح در قرآن تا پذیرند خلق از دل و جان

2 هر که باشد در این جهان اعمی هم بود در جهان جان اعمی

3 آلتت داد تا ورا جوئی چونکه آلت نماند چون پوئی

4 هیچکس ره برید بی پائی یا که بی دست گشت گیرائی

1 با ولد شه حسام دین در خواب گفت چون سائلی شنو تو جواب

2 تا جهان قایم است ما هستیم هیچ پنهان نئیم در دستیم

3 گرچه بتخانه را بگردانیم هر که از ماست داند آن کانیم

4 نور حقیم در لباس بشر نور حق چون مسیح و تن چون خر

1 خلق جمع آمدند پیر و جوان همه شافع شدند لابه کنان

2 کای ولد جای والد آن تو بود زانکه پیوسته مهربان تو بود

3 کردیش با حسام دین ایثار زانکه بد پیش والدت مختار

4 چونکه رفت او بهانه ایت نماند حق تعالی چو این قضا را راند

1 اولیا را مقام هست سه حال در طریق خدای بی ز زوال

2 حالتی هست کان بود طاری از عنایات و رحمت باری

3 نبود حاکم او بر آن حالت پیش آن حالت است چون آلت

4 حالت او را برد چو که را ب اد گاه غمناک داردش گه شاد

1 گر کنم باز من سر ابنان وضع های جهان شود ویران

2 هرچه گفتند رهروان قدیم ز غم و شادی و ز امن و ز بیم

3 همه گردند نیست همچون برف زانکه شرح من است مهر شگرف

4 گر کنم فاش آنچه می دانم ور کند جلوه سر پنهان م

1 هست مردی در این جهان پنهان مثل نقره و زر اندر کان

2 ظاهرش خاک و باطنش زر پاک تن او سست و جان او چالاک

3 ذات او نور آسمان و زمین گر ترا هست نور چشم ببین

4 کوچه شکل است و چه بدیع نگار بی نظیر است در میان کبار

1 جان ها را خدای بی همتا مختلف آفرید در مبدا

2 بود در بطن ام یکی نیکو بود یک عکس آن بدو بدخو

3 از ازل بود آن شقی کافر از قدم بود این تقی بافر

4 جان علوی تقی از اول بود جان سفلی شقی از اول بود

1 مصطفی گفت با صحابه عیان در بیان ره جحیم و جنان

2 هست راه بهشت خارستان راه دوزخ بود گل و ریحان

3 هر که در راه خار زار رود دانکه جانش مقیم خلد شود

4 هرکه او راه گلستان بگزید بیگمان دان که در جحیم خزید

1 بود از حق الست از تو بلی بی لب و کام جست از تو بلی

2 چون رسید امر اهبطوا بروان شد روان سوی جسم زودروان

3 حق فرستاد این طرف جان را تا کند فاش سر پنهان را

4 تا بدانند هر بلی نه بلی است یک بلی ز اسفلست و یک ز علی است

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی