آثار سلطان ولد

صفحه 6 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 هرکه او پیشتر ز مرگ بمرد زنده گشت از خدا و جان را برد

2 رمز موتوا رسول از آن فرمود خنک او را که امر حق بشنود

3 مردنش زندگی جاوید است گر سها بود به ز خورشید است

4 هرکه او مرد پیشتر از مرگ گر گدا بود یافت صد بر و برگ

1 سخت تر رنج انبیا را بود اندکی کمر اولیا را بود

2 مؤمنان را از آن دگر کمتر قدر قربت همه برنج اندر

3 مرد بد بخت ذوق دنیا را بگزید و گذاشت عقبی را

4 خوشی و راحت جهان را او نام کرده وصال و قهر و علو

1 گفت من نیکخواه ایشانم مهربان با همه چو خویشانم

2 این سزای من است و کردارم عوض گل خلند چون خارم

3 وای بر قوم اگر کنم نفرین همه را مال و سررود هم دین

4 راستین شیخ همچو سر باشد غیر او قالب بشر باشد

1 هر نبی را جدا نمازی بود جمله را گرچه یک نیازی بود

2 آن نیازو نماز روحانی که بده است آن چو روح پنهانی

3 هر زمانی بصورتی بنمود می جان را بهر قدح پیمود

4 گه بدیگ و گهی بکاسه و جام تا رسد در دهان و اندر کام

1 گفته از صدق ما غلامانیم شاه خود را بعشق جویانیم

2 عاشقانیم سوی دوست رویم آن اوئیم پس برکه رویم

3 لابه ها کرده زین نسق شب و روز با دو چشم پر آب از سرسوز

4 گریۀ زارشان چو رفت از حد بانگ و افغانشان گذشت از ع د ّ

1 خدمت از بهر آن نهاد خدا تا شوی از خودی تمام جدا

2 از دل آن خدا شوی وز جان او بود در تو آشکار و نهان

3 نی که آن طفل را دهند طعام اندکی تا شدن زمان فطام

4 اندک اندک زهر خورش خورد او تا شود خوردن طعامش خو

1 مصطفی در خبر چنین فرمود از زبان خدای حی ودود

2 که خدا گفت بنده ‌ ای را چون دوست دارم بوی شوم مقرون

3 من شوم چشم و گوش او و زبان من شوم دست او یقین میدان

4 دیدۀ او ز من بود بینا سینۀ او ز من شود سینا

1 لیک ایشان که اهل دل باشند گرچه در جسم آب و گل باشند

2 یافتنشان بود عزیز و عظیم نی خ ضر را بعشق جست کلیم

3 نی محمد که بود شاه زمن بوی حق میکشید خوش زیمن

4 از یمن بوی جان شه قرنی بدلش چون رسید گفت ارنی

1 شورش شیخ گشت از او ساکن وان همه رنج و گفتگو ساکن

2 زانکه بدنوع دیگر ارشادش بیشتر بود از همه دادش

3 آنچه از اولیا نبردی کس سالها میرسید از او بنفس

4 بی لب و کام سرها گفتی در جان بی زبان همی سفتی

1 آن گروهی که زنده از دین اند همه بیدار خواب می ‌ بینند

2 طفل در خواب می ‌ بیند نان زانکه مقصود اوست آن بجهان

3 هرچه آید بخاطرت بیدار گه خوابت همان شود دیدار

4 عکس تو اهل دل ببیداری خوابها دیده در ره باری

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی