آثار سلطان ولد

صفحه 4 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 باز شیطان بصورتی دیگر زد در ایشان کدورتی دیگر

2 بعد چندین صفا و کشف عطا بعد چندین عروج سوی علا

3 مکر شیطان ببین که چونشان باز کرد بیزار از نمازو نیاز

4 رخت اعمال جمله را دزدید هر یکی زاعتقاد بر گردید

1 ناگهان گ م شد از میان همه تا رهد از دل اندهان همه

2 یک دو روز او چو گشت ناپیدا کرد افغان ز درد مولانا

3 بعد از آن چون ورا بجد جستند سوی هر کوی و هر سرا جستند

4 هیچ ازوی ک سی نداد خبر نی بکس بو رسید از او نه اثر

1 شعر عاشق بود همه تفسیر شعر شاعر بود یقین تف سیر

2 شعر شاعر نتیجۀ هستی است شعر عاشق ز حیز مستی ست

3 ز ان کزین بوی حق همی آید وان ز وسواس دیو میزاید

4 رونق شعر آن بود بدروغ شعر این را ز راستی است فروغ

1 نقل صائب شنو از آن سرور در بیان صفات این دو نفر

2 زاهد از ترس گفته من چکنم در میان چنین محن چکنم

3 عارف از عشق گفته او چه کند عجب از بهر من خدا چه تند

4 نظر او بود بسوی خودی که کنم نیک و نگروم ببدی

1 روز و شب در سماع رقصان شد بر زمین همچو چرخ گردان شد

2 بانگ و افغان او بعرش رسید ناله ‌ اش را بزرگ و خرد شنید

3 سیم و زر را بمطربان میداد هرچه بودش ز خان و مان میداد

4 یک نفس بی سماع و رقص نبود روز و شب لحظه ‌ ای نمی آسود

1 کرد آهنگ و رفت جانب شام در پیش شد روانه پخته و خام

2 چون رسید اندر آن سفر بدمشق خلق را سوخت او ز آتش عشق

3 همه را کرد شیفته و مفتون همه رفتند از خودی بیرون

4 همه گشتند عاشقش از جان دیده در درد او دو صد درمان

1 شمس تبریز را بشام ندید در خودش دید همچو ماه پدید

2 گفت اگرچه بتن از او دوریم بی تن و روح هر دو یک نوریم

3 خواه او را ببین و خواه مرا من ویم او من است ای جویا

4 هر دو با هم بدیم بی تن و جان پیش از آن کاین فلک شود گردان

1 کرد رجعت بروم باز آمد رفت چون کبک و همچو باز آمد

2 قطره اش چون فزود دریا شد بود عالی ز عشق اعلی شد

3 چون چنین شد مگو نیافت ورا کانچه می جست شد بر او پیدا

4 مطربان را بخواند از سراو بی سر و پا ببام و بر در او

1 چند سالی نشست و باز ز عشق رفت با جمع خلق سوی دمشق

2 باز از نو فکند صد غوغا جمله گفته زهی عجب سودا

3 مدتی کرد شور های عجب گفته خلقان که چیست این یارب

4 ما چنین عشق و شور نشنیدیم نی چنین شوق در کسی دیدیم

1 بعد از آن بازگشت جانب روم تا زند بر چنین شیر رقوم

2 سرزد از چرخ روح آن خورشید تاسها را کند پر از ناهید

3 گفت چون من ویم چه میجویم عین اویم کنون زخود گویم

4 وصف حسنش که میفزودم من خود همان حسن و لطف بودم من

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی