آثار سلطان ولد

صفحه 3 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 باز گردو بگو حدیث خضر چون شد از هجر او کلیم کدر

2 جرم ثالث بدان که هر دو بهم نیستیشان فکنده بود بغم

3 جوعشان در سفربجائی بود بهر جنبش نه دست و پائی بود

4 تنگدستی و قلت بیحد کرده شان بد ضعیف و لاغر حد

1 غرضم از کلیم مولاناست آنکه او بی نظیر و بیهمتاست

2 آنکه چون او نبود کس بجهان آنکه بود از جهان همیشه جهان

3 نسبت او باولیای کرام بود همچون خواص را بعوام

4 پیش او جمله همچو طفل بدند بر لطف و صفاش ثقل بدند

1 نزد یزدان چو بود مولانا از همه خاصتر بصدق و صفا

2 گشت راضی که روی بنماید خاص با او بر آن نیفزاید

3 طمع اندر کس دگر نکند مهر باقی ز دل برون فکند

4 غیر او را نجوید اندر دهر گرچه باشد فرید و زبدۀ عصر

1 در شناعت درآمدند همه آن مریدان بیخبر چو رمه

2 گفته باهم که شیخ ما ز چه رو پش ت بر ما کند ز بهر چه او

3 ما همه نامدار ز اصل و نسب از صغر در صلاح و طالب رب

4 بندۀ صادقیم در ره شیخ ما همه عاشقیم در ره شیخ

1 همچو کفار در زمان رسول قصد کرده وراز کید و فضول

2 گشته پنهان ز فکرشان در غار با ابوبکر احمد مختار

3 هم مسیح از غم گروه جهود رفته پنهان بسوی چرخ کبود

4 قصد موسی چو کرد هم فرعون غرقه شد چون نبودش از حق عون

1 آن شنیدی که قوم بد طالع بر سر بام مسجد جامع

2 در یکی قلعه ‌ ای نشسته بدند گرچه آن قلعه بود سخت بلند

3 گرد قلعه ز هر طرف تاتار آن گره را گرفته بد بحصار

4 بر سر بام نیز قوم از بیم راست کردند منجنیق عظیم

1 باز کردیم از این حدیث دراز قصۀ شمس دین کنیم آغاز

2 چون غلوشان بر او ز حد بگذشت دشمنیشان ز حد و عد بگذشت

3 شمس تبریز رفت سوی دمشق تا شود پر دمشق و شام ز عشق

4 و ارهید از چنین خسان مرید جان خود را ز مکرشان بخرید

1 بود شه را عنایتی بولد در نهان اندرون برون از حد

2 خواند او را و گفت روتورسول از برم پیش آن شه مقبول

3 ببر این سیم را بپایش ریز گویش از من که ای شه تبریز

4 آن مریدان که جرمها کردند زانچه کردند جمله واخوردند

1 بازگشت از دمشق جانب روم تا رسد در امام خود مأموم

2 شد ولد در رکاب او پویان نز ضرورت ولی ز صدق و زجان

3 شاه گفتش که شو تو نیز سوار بر فلان اسب خنگ خوشرفتار

4 ولدش گفت ای شه شاهان با تو کردن برابری نتوان

1 وان جماعت که منکران بودند منکر قطب آسمان بودند

2 جمله شان جان فشان باستغفار سر نهادند کای خدیو کبار

3 توبه کاریم از آنچه ما کردیم از سر صدق روی آوردیم

4 هر یکی بر درش شده ساجد اشک ریزان ز عشق او واجد

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی