1 باز با همدگر رفیق شدند باز از جان و دل شفیق شدند
2 تا رسیدند در جزیره بحر بر عمارت بزرگ همچون شهر
3 اندر آن جای یک پسر دیدند روی او خوب چون قمر دیدند
4 خیره ماندند هر دو در رخ او در حدیث و سؤال و پاسخ او
1 بر زمین سر نهاد و شکر خدا کرد از جان و دل بصدق و صفا
2 زان ملاقات شد قوی شادان رفت پیش خضر سجود کنان
3 دست بوس خضر چو کرد بگفت حمد او گاه فاش و گاه نهفت
4 بعد از آن خضر مر ورا بنواخت با وی از لطف یک ن فس پرداخت
1 گفت ای موسی کلیم بدان که بمن کرد همرهمی نتوان
2 که زنم نعل باژگونه بسی نکته ام را نکرد فهم کسی
3 صحبتم مشکل و قوی صعب است آب دریا م تا حد کعب است
4 پای همراهیم کجا داری چون تو بی من رهی جدا داری
1 هست حق را فرشته ای بزمین کو ب ر د جنس را بجنس یقین
2 دیو جان را بسوی دیو برد میر و شه را سوی خدیو برد
3 زن صفت را برد ب سوی زنان ن رصفت را بصف تیغ زنان
4 گر کند کس سؤال کز چه سبب مختلف گشت صنع حضرت رب
1 ناگهان گ م شد از میان همه تا رهد از دل اندهان همه
2 یک دو روز او چو گشت ناپیدا کرد افغان ز درد مولانا
3 بعد از آن چون ورا بجد جستند سوی هر کوی و هر سرا جستند
4 هیچ ازوی ک سی نداد خبر نی بکس بو رسید از او نه اثر
1 در شناعت درآمدند همه آن مریدان بیخبر چو رمه
2 گفته باهم که شیخ ما ز چه رو پش ت بر ما کند ز بهر چه او
3 ما همه نامدار ز اصل و نسب از صغر در صلاح و طالب رب
4 بندۀ صادقیم در ره شیخ ما همه عاشقیم در ره شیخ
1 بعد از آن بازگشت جانب روم تا زند بر چنین شیر رقوم
2 سرزد از چرخ روح آن خورشید تاسها را کند پر از ناهید
3 گفت چون من ویم چه میجویم عین اویم کنون زخود گویم
4 وصف حسنش که میفزودم من خود همان حسن و لطف بودم من
1 بود شه را عنایتی بولد در نهان اندرون برون از حد
2 خواند او را و گفت روتورسول از برم پیش آن شه مقبول
3 ببر این سیم را بپایش ریز گویش از من که ای شه تبریز
4 آن مریدان که جرمها کردند زانچه کردند جمله واخوردند
1 ملک الموت چون بر او آید تا که روحش ز جسم برباید
2 قهر بیند از او چو غافل بود لطف بیند هر آنکه عاقل بود
3 ملک الموت چون فرشته بود جنس او شو که با تو یار شود
4 چون ملک طاعت و نماز گزین منشین غافل و نیاز گزین
1 نشنیدی حکایت ابلیس که چرا دور گشت از تقدیس
2 زانکه حق با فرشتگان فرمود که بادم کنند جمله سجود
3 همه کردند سجده از دل و جان گشت ابلیس سرکش از فرمان
4 گفت هستی مرا چو از نار است پیش گل سجده کردنم عار است