آثار سلطان ولد

صفحه 2 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 باز با همدگر رفیق شدند باز از جان و دل شفیق شدند

2 تا رسیدند در جزیره بحر بر عمارت بزرگ همچون شهر

3 اندر آن جای یک پسر دیدند روی او خوب چون قمر دیدند

4 خیره ماندند هر دو در رخ او در حدیث و سؤال و پاسخ او

1 بر زمین سر نهاد و شکر خدا کرد از جان و دل بصدق و صفا

2 زان ملاقات شد قوی شادان رفت پیش خضر سجود کنان

3 دست بوس خضر چو کرد بگفت حمد او گاه فاش و گاه نهفت

4 بعد از آن خضر مر ورا بنواخت با وی از لطف یک ن فس پرداخت

1 گفت ای موسی کلیم بدان که بمن کرد همرهمی نتوان

2 که زنم نعل باژگونه بسی نکته ام را نکرد فهم کسی

3 صحبتم مشکل و قوی صعب است آب دریا م تا حد کعب است

4 پای همراهیم کجا داری چون تو بی من رهی جدا داری

1 هست حق را فرشته ای بزمین کو ب ر د جنس را بجنس یقین

2 دیو جان را بسوی دیو برد میر و شه را سوی خدیو برد

3 زن صفت را برد ب سوی زنان ن رصفت را بصف تیغ زنان

4 گر کند کس سؤال کز چه سبب مختلف گشت صنع حضرت رب

1 ناگهان گ م شد از میان همه تا رهد از دل اندهان همه

2 یک دو روز او چو گشت ناپیدا کرد افغان ز درد مولانا

3 بعد از آن چون ورا بجد جستند سوی هر کوی و هر سرا جستند

4 هیچ ازوی ک سی نداد خبر نی بکس بو رسید از او نه اثر

1 در شناعت درآمدند همه آن مریدان بیخبر چو رمه

2 گفته باهم که شیخ ما ز چه رو پش ت بر ما کند ز بهر چه او

3 ما همه نامدار ز اصل و نسب از صغر در صلاح و طالب رب

4 بندۀ صادقیم در ره شیخ ما همه عاشقیم در ره شیخ

1 بعد از آن بازگشت جانب روم تا زند بر چنین شیر رقوم

2 سرزد از چرخ روح آن خورشید تاسها را کند پر از ناهید

3 گفت چون من ویم چه میجویم عین اویم کنون زخود گویم

4 وصف حسنش که میفزودم من خود همان حسن و لطف بودم من

1 بود شه را عنایتی بولد در نهان اندرون برون از حد

2 خواند او را و گفت روتورسول از برم پیش آن شه مقبول

3 ببر این سیم را بپایش ریز گویش از من که ای شه تبریز

4 آن مریدان که جرمها کردند زانچه کردند جمله واخوردند

1 ملک الموت چون بر او آید تا که روحش ز جسم برباید

2 قهر بیند از او چو غافل بود لطف بیند هر آنکه عاقل بود

3 ملک الموت چون فرشته بود جنس او شو که با تو یار شود

4 چون ملک طاعت و نماز گزین منشین غافل و نیاز گزین

1 نشنیدی حکایت ابلیس که چرا دور گشت از تقدیس

2 زانکه حق با فرشتگان فرمود که بادم کنند جمله سجود

3 همه کردند سجده از دل و جان گشت ابلیس سرکش از فرمان

4 گفت هستی مرا چو از نار است پیش گل سجده کردنم عار است

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی