سخت تر رنج انبیا را بود از سلطان ولد ولدنامه 47
1. سخت تر رنج انبیا را بود
اندکی کمر اولیا را بود
...
1. سخت تر رنج انبیا را بود
اندکی کمر اولیا را بود
...
1. زان سبب در زمان خود فرعون
که نبودش ز حق تعالی عون
...
1. اولیا را از این خدا فرمود
نیستشان خوف از فنای وجود
...
1. شرح این را اگر کنم بزبان
آنچنان کو نبشت در دل و جان
...
1. گفت من نیکخواه ایشانم
مهربان با همه چو خویشانم
...
1. گفته از صدق ما غلامانیم
شاه خود را بعشق جویانیم
...
1. هرکه او پیشتر ز مرگ بمرد
زنده گشت از خدا و جان را برد
...
1. هر نبی را جدا نمازی بود
جمله را گرچه یک نیازی بود
...
1. لیک ایشان که اهل دل باشند
گرچه در جسم آب و گل باشند
...
1. ای خدا دستگیر خلقان شو
یک دم از لطف سوی ایشان شو
...
1. همچو کشتی ببحر مردم را
میبرد سوی شهرها بی پا
...
1. همچو سنگ گ زین که لعل شود
در خودی خود او نهفته ر ود
...