آثار سلطان ولد

صفحه 13 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 همه اجرام کون گشته حجاب بر اعادی حق نه بر احباب

2 نقش غیب اند این نقوش و صور پیش آن کس که اوست اهل نظر

3 پیش آنها که رد و کور دل ‌ اند مانده اندر جهان آب و گل اند

4 غیب را این صور نکرد پدید دیده ‌ شان یک نشان ز غیب ندید

1 از خدا جز ولی کجا ترسد مورکی کی ز اژدها ترسد

2 نرود موش پیش گربه دلیر لیک بی ترس میرود بر شیر

3 لایق گربه است موش پلید نکند قصد موش شیر عنید

4 خوف خلقان ز شحنه و عسس است آنکه ترسد ز حق غریب کس است

1 گرچه الاست منزل ره دان راه دیگر در اوست بی پایان

2 ره دو نوع است یک گذر ز خود است این چنین راه را کران و حداست

3 زانکه هستی تن بود محدود آخری دارد این جهان وجود

4 آخری نیست راه منزل را بینهایت بدان ره دل را

1 گر نمودی یکی بخلقان رو همه یکسان شدی ولی و عدو

2 خلق اغیار یار گ شتندی مونس و غمگسار گشتندی

3 بوالحکم از کجا شدی بوجهل همه دشوارها نمودی سهل

4 همه گلشن بدی نبودی خار کس ندیدی قرین یار اغیار

1 این جهان همچو لیل و آن چو نهار این بود چون دی آن بود چو بهار

2 خواب غفلت از آن شده است گران که می لیل بیحد است و کران

3 ساقی لیل خلق را ز شراب آن چنان کرده است مست و خراب

4 که بصد بانگ بر نمی ‌ خیزند و ز شقا خون خود همی ریزند

1 مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمداست

2 دم خورشید جان ذم خود است که دو چشمم کور و تاریک و بداست

3 مصطفی گفت من نبی بودم در عدم گنج مخت ب ی بودم

4 بود در آب و گل هنوز آدم که بدم با خدای من همدم

1 مصطفی گفت هر که قومی را دوست دارد ز جان و دل بصفا

2 هست از ایشان گذر کن از ظاهر مؤمنش دان و گر بود کافر

3 گفت شخصی بلابه پیش رسول که منم در عنا ز نفس فضول

4 جز دروغ و سقط نمیگویم سوی خمر و زنا همی پویم

1 مصطفی گفت مؤمن است عزیز زانکه اوراست راستین تمییز

2 کیس است و ممیز آن طاهر نکند التفات بر ظاهر

3 گر بود صورتش چو مه زیبا ور بود در همه فنون دانا

4 ور بود خوی او خوش و شیرین همه بیرون و اندرون چون تین

1 هر ولیئی ز حق شده دریا گرچه اول چو قطره بد جویا

2 در تن چون سبوی دریا گشت بی ز تحت و ز فوق اعلا گشت

3 هر ولی را مقام لایق اوست هم کرامات او مطابق اوست

4 غرض از بحرها مقامات است هر یکی را چنان کرامات است

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی