آثار سلطان ولد

صفحه 12 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 ناگهان شمس دین رسید بوی گفت انی زتاب نورش فی

2 ازورای جهان عشق آواز برسانید بی دف و بی ساز

3 شرح کردش ز حالت معشوق تا که سرش گذشت از عیوق

4 گفت اگر چه بباطنی تو گرو باطن باطنم من این بشنو

1 غم دنیا مخور زیان دارد غم دین خور که سود آن دارد

2 جان بکاهد ز غصه دنیا دل ببالد ز انده عقبی

3 بهر حق رنج هست گنج عظیم بهر دنیا بود چو زهر الیم

4 غم و شادی این جهان عبث است ظاهرش مشک و باطنش خبث است

1 از خدا جز ولی کجا ترسد مورکی کی ز اژدها ترسد

2 نرود موش پیش گربه دلیر لیک بی ترس میرود بر شیر

3 لایق گربه است موش پلید نکند قصد موش شیر عنید

4 خوف خلقان ز شحنه و عسس است آنکه ترسد ز حق غریب کس است

1 مصطفی گفت هر که کرد یقین که رسد ترک را عوض در حین

2 جود کردن بر او شود آسان چون عوض میبرد دو صد چندان

3 نی هر آن کس که دانه میکارد دانه ز انبار خویش می آرد

4 در زمینش همیفشاند خوش تا یکی را عوض برد ده و شش

1 مصطفی گفت هر که قومی را دوست دارد ز جان و دل بصفا

2 هست از ایشان گذر کن از ظاهر مؤمنش دان و گر بود کافر

3 گفت شخصی بلابه پیش رسول که منم در عنا ز نفس فضول

4 جز دروغ و سقط نمیگویم سوی خمر و زنا همی پویم

1 زان سبب آفریدت او مختار که تو باشی زرای خود برکار

2 قدرتت داد بر همه اشیا جبر بگذار و شو مطیع او را

3 غیر انسان ز دیو و از پریان از جماد و نبات و از حیوان

4 هم زخ اک و ز باد و آب و زنار از بد و نیک و از گل و از خار

1 دان که مخلوق جمله سه شکل ‌ اند یک گره جسم و یک گره عقل ‌ اند

2 یک گره از دو چیز مختلط ‌ اند نیم از عقل و نیم جسم نژند

3 آنکه جسم اند محض حیوان اند وانکه جسم اند و عقل انسان اند

4 وانکه عقل اند جملگی ملک اند همه تسبیح گوی بر فلک اند

1 این جهان همچو لیل و آن چو نهار این بود چون دی آن بود چو بهار

2 خواب غفلت از آن شده است گران که می لیل بیحد است و کران

3 ساقی لیل خلق را ز شراب آن چنان کرده است مست و خراب

4 که بصد بانگ بر نمی ‌ خیزند و ز شقا خون خود همی ریزند

1 در نبی گفت حق که یک ذره از بد و نیک ای بخود غره

2 جمله اعمال خویش خواهی دید از شر و خیر همچو روز پدید

3 بنگر تا ز تو چه می آید کن حذر ز آنچه آن نمی ‌ باید

4 کاخر کار بر تو خواهد گشت شادجانی که که تخم طاعت ک شت

1 زان باحمد خطاب شد لولاک که برای تو ساختیم افلاک

2 ور نبودی مراد صورت تو نشدی آفریده یک سر مو

3 نی ملایک بدی و نی انسان نی جماد و نبات و نی حیوان

4 انبیا جمله همچو چاووشان از تو با خلق داده ‌ اند نشان

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی