آثار سلطان ولد

صفحه 14 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 هر ولیئی ز حق شده دریا گرچه اول چو قطره بد جویا

2 در تن چون سبوی دریا گشت بی ز تحت و ز فوق اعلا گشت

3 هر ولی را مقام لایق اوست هم کرامات او مطابق اوست

4 غرض از بحرها مقامات است هر یکی را چنان کرامات است

1 طیور الضحی لاتستطیع شعاعه فکیف طیور اللیل تطمع ان تری

2 مصطفی گفت میشود گردان قلب مؤمن با صبعی رحمن

3 هر طرف کو بخواهد آن دل را برد آرد میان خوف و رجا

4 آن دلی کش بحق بود حرکت همه یابند از او دوصد برکت

1 مصطفی گفت هر که قومی را دوست دارد ز جان و دل بصفا

2 هست از ایشان گذر کن از ظاهر مؤمنش دان و گر بود کافر

3 گفت شخصی بلابه پیش رسول که منم در عنا ز نفس فضول

4 جز دروغ و سقط نمیگویم سوی خمر و زنا همی پویم

1 صحبت شیخ به ز طاعتهاست زیر رنجش نهفته راحتهاست

2 سر علم و عمل عنایت اوست داد او بحر و جهد تو چو سبوست

3 نظر الشیخ البس العریان من ثیاب الجنان و العرفان

4 و علی البر یخرج البر و علی البحر یظهر الدر

1 سر این راز بشنو از قرآن که خدا گفت در حق خلقان

2 گر کنم مبتلا شما را من گه نهان و گه آشکارا من

3 گه دهم قبض و گاه بسط و خوشی گاه شیرینی و گهی ترشی

4 گه نهم خوف در دل و جانتان گاه سازم ز جوع درمانتان

1 باز آن پیشوای اهل زمن میکشید از اویس بو ز یمن

2 هر دمی رو سوی یمن کردی وصف او را بگفت آوردی

3 جذب احمد همیکشید او را زانکه او نیز داشت آن بورا

4 لیک یک مادری ولیۀ بدش مانع آمدن جز او نشدش

1 گرچه این نوع نکته ‌ ها خوب است نزد دانا عظیم مرغوب است

2 از چنین قصه غصه بستاند هر که او سر کار را داند

3 همه را زین رسد فواید خوب همه را این برد سوی مطلوب

4 مرغ جان را دهد هزاران پر تا پرد از فرشته بالاتر

1 اولیای میانه مشهوراند اولیای یگانه مستوراند

2 غیرت حق شده است حارسشان زان بماندند از نظر پنهان

3 هیچ شیخی نبود کو ز خدا می نجستی لقای ایشان را

4 در عوض حق هزار گونه عطا داده و گفته لب از آن مگشا

1 در تو تمییز اگر بود برهی دل خود را بهر خسی ندهی

2 قلبها را جدا کنی از زر شبه را کی خری بنرخ گهر

3 راستی راز کژ چو بشناسی تو زهر نابکار نهراسی

4 ترست از حق بود نه از شیطان چون عیانت شود سر پنهان

1 هست منصب چو کوه در عالم که بر آن میرود بنی آدم

2 گاه بروی رود یکی دانا گاه یک جاهلی شود والا

3 گشته عادل بر او چو مه پیدا شده ظالم سیه رخ و رسوا

4 هست همچون محک یقین منصب نیک را میکند گزین منصب

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی