اولیا را بود مقام دگر از سلطان ولد ولدنامه 150
1. اولیا را بود مقام دگر
خورش دیگر و مدام دگر
...
1. اولیا را بود مقام دگر
خورش دیگر و مدام دگر
...
1. نشنیدی چه گفت پیغمبر
آنکه بد بر شهان دین سرور
...
1. ذره ای نیست آسمان و زمین
پیش آن آفتاب عل ّ یین
...
1. شمس رالشکرش نه نوروی است
تاب چون خنجرش فتول فی است
...
1. رحمت عالم است مرد خدا
دستگیر و پناه در دو سرا
...
1. اصل خلق است و خلق مظهر آن
خلق را گیر و سوی خلق مران
...
1. هرکرا جان او ز عهد الست
بود بیگانه وین طرف پیوست
...
1. سیر آن راه در وصال بود
از کمالی سوی کمال رود
...
1. در نبی گفت حق که خلق جهان
از صغیر و کبیر و پیر و جوان
...
1. حمله ها میکنم که بنمایم
بندها را تمام بگشایم
...
1. بلکه خود بی اشارتی معلوم
شود او را تو گر کنی مکتوم
...