آثار سلطان ولد

صفحه 15 از 19
19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سلطان ولد / ولدنامه سلطان ولد

ولدنامه سلطان ولد

1 چونکه آن جسم پاک شددر خاک لرزه افتاد در همه افلاک

2 گشت پر درد قالب عالم از غم نقل زبدۀ آدم

3 آسمان و زمین زغم بگریست چونکه بر حال زار خود نگریست

4 که چها فوت شد ز هجرت او گشت نالان ز جان بحضرت هو

1 کی کند بحر را ب قطره قیاس کو زراندر زر و کجاست پلاس

2 لیک این از ضرورت است بدان تا شود آن طرف ترا میلان

3 هرچه پیش تو خوب و مطلوب است همچو جان نزد جسم محبوب است

4 جنس آنرا کنند عرض بتو تا شود میلت از درون آن سو

1 اولیا را از آن سبب ابدال نام شد که نماندشان آن حال

2 زان منی شان که بود بگذشتند در فنا صورتی دگر گشتند

3 نار بودند جمله نور شدند دیو بودند رشک حور شدند

4 بود روی همه بمرگ و فنا پشتشان شد قوی زجان بقا

1 حاصل این دان که خدمت مردان بهتر است از عبادت یزدان

2 استماع کلامشان بهتر از هزاران کتاب و علم و هنر

3 پیششان محو گشتن آگاهی است بندگیشان به از شهنشاهی است

4 هر که مقبول حضرت ایشان گشت از خوف رست ویافت امان

1 هرچه زان خوش شوی وافزائی گرد آن گرد اگر تو دانائی

2 ور بود عکس این گریز از آن جنس تو نیست آن یقین میدان

3 گرچه نان نیست جنس آدمیان ظاهراً لیک هست قوت جان

4 پس ازین روی جنس آدمی است هرکه اینرا نداند از کمی است

1 با علی گفت احمد مرسل کای هژبر خدا امیر اجل

2 خلق جویند قرب حق در بر تو برو عاقلی طلب در سر

3 چون بیابی بخدمتش بنشین صحبتش را ز جان ودر بگزین

4 تا شوی از همه فزون در خیر تا ز جمله گذر کنی در سیر

1 دانه های عمل چو بر رویند همچو خویشان ترا ز جان جویند

2 هر عمل گویدت که ای بابا از تو زادیم ما همه آنجا

3 خیره مانی در آن صور آن دم شاد گردی و ارهی از غم

4 پس بگوئی که ای خدای ودود چون شدند از من اینهمه موجود

1 گرچه از ما هزار کاردگر آید از صنعت و ز علم و هنر

2 نیست بیفایده ولی ما را بهر آن نافرید حق یارا

3 گر تو شمشیر و تیغ جوهر دار بزنی همچو میخ در دیوار

4 که از این کوزه ‌ ای در آویزم هیچ از این فایده نپرهیزم

1 جز مگر بر عباد مخلص او کز ازل صافی ‌ اند و پاک و نکو

2 دسترس نیست هیچ نوع او را که نگهدارشان خود است خدا

3 ذکر این رفته است در قرآن که چو حق قهر کرد بر شیطان

4 گفت از بهر آدمم چو چنین لعنت آمد کشم ز نسلش کین

1 در تو تمییز اگر بود برهی دل خود را بهر خسی ندهی

2 قلبها را جدا کنی از زر شبه را کی خری بنرخ گهر

3 راستی راز کژ چو بشناسی تو زهر نابکار نهراسی

4 ترست از حق بود نه از شیطان چون عیانت شود سر پنهان

آثار سلطان ولد

19 اثر از ولدنامه سلطان ولد در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ولدنامه سلطان ولد شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی