1 مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود داشت گلبانگی و معشوف گلستانی بود
2 دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری مگسی بود که مهمان سرخوانی بود
3 دست امید که یک بار نقابی نکشید بود دور از سر و نزدیک به دامانی بود
4 آنکه از تشنگیش بود گذر بر ظلمات تف نشان جگرش چشمهٔ حیوانی بود
1 خندهات برما و بر داغ دل درمانده چیست گریهات بر حال ماگر نیست باری خنده چیست
2 از قدح نوشیدن پنهانیش با دیگران گر نمیداند که آگاهم چنین شرمنده چیست
3 از نکو خواهیست با او پند مهرآمیز من ورنه از این گفت و گو سود و زیان بنده چیست
4 محتسب در جستن می پردهٔ ما میدرد مدعایش دیگر از این جستجوی گنده چیست
1 بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود
2 حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق درجواب این که گفتی نکتهای در راه بود
3 پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود
4 گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر حکم او میرفت چندانی که اینجا شاه بود
1 آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود
2 من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود
3 چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او بس است بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود
4 بود از مجنون به لیلی لاف یکرنگی دروغ در میان گر احتیاج قاصد و مکتوب بود
1 آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
2 شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
3 کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
4 رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
1 گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست سگ طالع شومش کیست که همصحبت تست
2 چشم ما را نرسد بیشتر از بام و دری ای خوشا دولت آن دیده که برطلعت تست
3 وه چه بامست که جاروب کشش دیدهٔ من جان من بندهٔ آن پای که در خدمت تست
4 همه بر بادهٔ رشکیست که در جام منست قهقه شیشه که در انجمن عشرت تست
1 غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد عافیت را همه اسباب به یغما ببرد
2 صبر ما پنجه مومیست چوعشق آرد زور پنجه گر ساخته باشند ز خارا ببرد
3 گو تو خواهی ، که گرانی ببرد بندی عشق کوه بر سر نهد وسلسله در پا ببرد
4 دل من کیست که لطف از تو کند گستاخی بر دهانش زن اگر نام تمنا ببرد
1 ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست در خاطرت سواری طرز نگاه کیست
2 خوش پر فرح زمینی و خرم گذرگهیست آنجا که جلوه میکند و جلوه گاه کیست
3 سر کرد ناز و فتنه و عالم فرو گرفت شاه کدام عرصه گذشت این سپاه کیست
4 خوش کشوری که او علم داد میزند ای من گدای کشور او پادشاه کیست
1 ز پیش دیده تا جانان من رفت تو پنداری که از تن جان من رفت
2 اگر خود همره جانان نرفتم ولی فرسنگها افغان من رفت
3 سر و سامان مجو از من چو رفتی تو چون رفتی سر و سامان من رفت
4 چه دید از من که چون بر هم زدم چشم چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت
1 طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست
2 در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست
3 دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ ورنه شوقم جز به راه وصل توسن تاز نیست
4 صعوهٔ کم زهرهام من وین دلیری از کجا رخصت پروازم اندر صیدگاه باز نیست