آثار وحشی بافقی

صفحه 10 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست نامحرم راز است زبانی که مرا هست

2 با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت از درد همین است فغانی که مرا هست

3 ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری با عربده سخت کمانی که مرا هست

4 مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست

1 می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست

2 چونی از شاخ گلت رنگی و بویی می‌رسد یا به این خوش می‌کنی خاطر که گلزاریت هست

3 در گلستانی چو شاخ گل نمی‌جنبی ز جا می‌توان دانست کاندر پای دل خاریت هست

4 عشقبازان رازداران همند از من مپوش همچو من بی‌عزتی یا قدر و مقداریت هست

1 بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست

2 صبر در می‌بندند اما نیستم ایمن ز شوق خانهٔ پر رخنهٔ کوتاه دیواریم هست

3 گر شود ناچار و دندان بر جگر باید نهاد چاره خود کرده‌ام جان جگر خواریم هست

4 کی گریزم از درت اما ز من غافل مباش گر توام خواهی که بفروشی خریداریم هست

1 قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست قرعه دولت زدم ، یاری و اقبال هست

2 حال نکو بگذرد، بخت مددها کند طالع خود دیده‌ام، شاهد این حال هست

3 داد منجم نوید، گفت که با اخترت ذلت پارینه رفت ، عزت امسال هست

4 داد مریض مرا مژدهٔ صحت طبیب گرچه هنوز اندکی مضطرب احوال هست

1 می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست

2 حفظ ناموس تو منظور است می‌دانی تو هم ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست

3 سوی تو گویم نخواهد آمد اما می‌شنو ایستاده بر در دل سد تقاضاییم هست

4 نی همین داد تغافل می‌دهد خود رای من اندکی هم در مقام رشک فرماییم هست

1 شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست اگر غلط نکنم از منش ملالی هست

2 ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست

3 به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست

4 به بوستان تو گر مرغ ما نمی‌گنجد گرش ز بال درستی شکسته بالی هست

1 تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست

2 با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد کز من و جان منش نیز مددکاری هست

3 می‌خرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو من خریدار، گرت جنس دل آزاری هست

4 گرد زنجیر به مژگان ادب پاک کند آنکه در قید کسش ذوق گرفتاری هست

1 اسیر جلوهٔ هر حسن عشقبازی هست میان هر دو حقیقت نیاز و نازی هست

2 ز هر دری که نهد حسن پای ناز برون بر آستانهٔ آن در سر نیازی هست

3 اگر مکلف عشقی سر نیاز بنه که هر که هست به کیش خودش نمازی هست

4 چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست حقیقتی پس هر پردهٔ مجازی هست

1 از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت آن ناز نگه‌دزد که پاس نظرش داشت

2 فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم صیاد ز مرغان دگر بسته‌ترش داشت

3 بلبل گله می‌کرد ز گل دوش به صد رنگ گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت

4 این عشق بلایی‌ست، شنیدی که چه‌ها دید یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت

1 از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت

2 بود روزی آن عنایتها که باما می‌نمود خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت

3 دوش کامد با رقیبان مست و خنجر می‌کشید غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت

4 عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم کی فروزان گشت جایی کآتشی دودی نداشت

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی