آثار وحشی بافقی

صفحه 10 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟ با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟

2 ماهی که چرخ ساخت به دستان ز من جدا تا با که ، دوست گشته و همداستان کیست ؟

3 تا همچو ماه خیمه به سر منزل که زد وز مهر با که دم زند و مهربان کیست ؟

4 آن مه کزو رسید فغانم به گوش چرخ یارب نهاده گوش به سوی دهان کیست ؟

1 در دل همان محبت پیشینه باقی است آن دوستی که بود در این سینه باقی است

2 باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است

3 از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است

4 نقدینه وفاست همان بر عیار خویش قفلی که بود بر در گنجینه باقی است

1 ابر است و اعتدال هوای خزانی است ساقی بیا که وقت می ارغوانی است

2 در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان روز قدح کشیدن و عیش نهانی است

3 ساقی بیا و جام می مشکبو بیار این دم که باد صبح به عنبر فشانی است

4 می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست چیزی که نیست صحبت یاران جانی است

1 خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست

2 بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست

3 جایی که بود خاک به سد عزت سرمه بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست

4 با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست

1 تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد

2 آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد

3 دشمنت راکه برو حبس مبست حیات چین ابروی اجل قفل در زندان باد

4 رفعت آن جامه که آرد به قد قدر تو راست طوق جیب فلکش دایرهٔ دامان باد

1 پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست نامحرم راز است زبانی که مرا هست

2 با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت از درد همین است فغانی که مرا هست

3 ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری با عربده سخت کمانی که مرا هست

4 مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست

1 نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت

2 بمیرم پیش آن لب، اینچنین گاهی تبسم کن بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت

3 به رویت مردمان دیده را هست آنچنان میلی که ناگه می‌دوند از خانه بیرون تا سر کویت

4 شرابی خورده‌ام از شوق و زور آورده می‌ترسم که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت

1 عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را این بس که ضایع می‌کنی برمن جفای خویش را

2 لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را

3 هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی کشتی به دیوار آوری ویرانهٔ درویش را

4 بر کافر عشق بتان جایز نباشد مرحمت بی جرم باید سوختن مفتی منم این کیش را

1 این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست

2 جانم از غم بر لب آمد، آه از این غم، چون کنم باعث خوشحالی جان غمین من کجاست

3 ای صبا یاری نما اشک نیاز من ببین رنجه شو بنگر که یار نازنین من کجاست

4 دور از آن آشوب جان و دل ، دگر صبرم نماند آفت صبر و دل و آشوب دین من کجاست

1 به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد از آن مژگان قتال اینقدر یاری طمع دارد

2 نهادست از نکویانش بسی غمهای ناخورده ازین خونخوار مردم هر که غمخواری طمع دارد

3 سحر گل خنده می‌زد بر شکایت گوییی بلبل که این نادان مگر کز ما وفاداری طمع دارد

4 گناه گل فروشان چیست گو بلبل بنال از خود که یکجا بودن از یاران بازاری طمع دارد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی