آثار وحشی بافقی

صفحه 12 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 به زیر لب حدیث تلخ ، کان بیدادگر دارد بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد

2 بلای هجر و درد اشتیاق پیر کنعانی کسی داند که چون یوسف عزیزی در سفر دارد

3 ندارد اشتیاق وصل شیرین، کوهکن، ورنه به ضرب تیشه سد چون بیستون از پیش بردارد

4 عتاب آلوده آمد ، باده در سر، دست بر خنجر کدامین بی‌گله را میکشد دیگر چه سر دارد

1 آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست گو مهیا شو که می‌باید به سد حیرت نشست

2 آمدم تا روبم و در چشم نومیدی زنم گرد حرمانی که بر رویم در این مدت نشست

3 بزم ما را بهر چشم بد سپندی لازمست غیر را می‌باید اندر آتش غیرت نشست

4 مسند خواری بیارایید پیش تخت ناز زانکه خواهیم آمد و دیگر به سد عزت نشست

1 بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا

2 من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر این سرزنش میانهٔ عشاق بس مرا

3 روزی که میرم از غم محمل نشین خود بهر عزا بس است فغان جرس مرا

4 زین چاکهای سینه که کردند ره به هم ترسم که مرغ روح پرد از قفس مرا

1 امروز ناز را به نیازم نظر نبود زان شیوه‌های خاص یکی جلوه‌گر نبود

2 چشم از غرور اگر چه نمی‌گشت ملتفت عجز نگاه حسرت من بی اثر نبود

3 بس شیوه‌های ناز که در پرده داشت حسن اما تبسمی که شود پرده در نبود

4 آن خنده‌ها که غنچهٔ سیراب می‌نهفت بیرون ز زیر پردهٔ گلبرگ تر نبود

1 چه لطف‌ها که در این شیوهٔ نهانی نیست عنایتی که تو داری به من بیانی نیست

2 کرشمه گرم سؤال است، لب مکن رنجه که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست

3 رموز کشف و کرامات سالکان طریق ورای رمز شناسی و نکته‌دانی نیست

4 به هر که خواه نشین گرچه این نه شیوهٔ تست که از تو در دل ما راه بدگمانی نیست

1 بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست

2 صبر در می‌بندند اما نیستم ایمن ز شوق خانهٔ پر رخنهٔ کوتاه دیواریم هست

3 گر شود ناچار و دندان بر جگر باید نهاد چاره خود کرده‌ام جان جگر خواریم هست

4 کی گریزم از درت اما ز من غافل مباش گر توام خواهی که بفروشی خریداریم هست

1 خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد ورنه ز دست تست مرا سد هزار داد

2 شد یار و غیر و داد قرار جفا به ما یاران نمی‌توان به خود اینها قرار داد

3 رفت وز دست اهل تظلم عنان کشید داد از عنان کشیدن آن شهسوار داد

4 آن ترک ظلم پیشه دگر می‌رود که باز از خلق برخاست بر سر هر رهگذار داد

1 تو منکری ولیک، به من مهربانیت می‌بارد از ادای نگاه نهانی‌ات

2 می‌رم به ملتفت نشدنهای ساخته وان طرز بازدیدن و تقریب دانی‌ات

3 یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات آید برون ز عهدهٔ سد سر گرانیت

4 نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود بی‌منت موافقت و همزبانیت

1 گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب چو شیدایی ببیند هیچ یاد ما کند یا رب

2 گرفتم کان مسافر نامه سوی من روان سازد چسان قاصد من گمنام را پیدا کند یا رب

3 به آه و نالهٔ شبها اسیرم کرد و فارغ شد چرا با تیره روز خود کسی اینها کند یا رب

4 به بازار جنون افتاد وحشی بی سر زلفش بد افتادست کارش، ترک این سودا کند یا رب

1 آنکس که مرا از نظر انداخته اینست اینست که پامال غمم ساخته، اینست

2 شوخی که برون آمده شب مست و سرانداز تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست

3 ترکی که ازو خانهٔ من رفته به تاراج اینست که از خانه برون تاخته اینست

4 ماهی که بود پادشه خیل نکویان اینست که از ناز قد افراخته، اینست

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی