آثار وحشی بافقی

صفحه 14 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 چشم او قصد عقل و دین دارد لشکر فتنه در کمین دارد

2 عالمی را کند مسخر خویش هر که او لشکری چنین دارد

3 مست و خنجر به دست می‌آید آه با عاشقان چه کین دارد

4 هیچکس را به جان مضایقه نیست اگر آن شوخ قصد این دارد

1 ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست ذره‌ای در سایهٔ خورشید تابان آمدست

2 قطره‌ای ناچیز کو را برد ابر تفرقه رفته از عمان و دیگر سوی عمان آمدست

3 سنگ ناقص کرده خود را مستعد تربیت تا کند کسب کمالی جانب کان آمدست

4 بی زبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود سد زبان گردیده و سوی گلستان آمدست

1 ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را

2 پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را

3 گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را

4 روز مردن درد دل بر خاک می‌سازم رقم چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را

1 ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست بارد و قبول تو چه نقص و چه کمالست

2 گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد بی آب شود جوهر یاقوت محالست

3 اینجا سر بازارچهٔ لعل فروشیست مگشا سر صندوق که پر سنگ و سفالست

4 مارا به هما دعوی پرواز بلند است باری تو چه مرغی و کدامت پر و بالست

1 بگذران دانسته از ما گر ادایی سر زده‌ست بوده نادانسته گر از ما خطایی سر زده‌ست

2 آخر ای صاحب متاعِ حسن این دشنام چیست در سرِ دریوزه گر از ما دعایی سر زده‌ست

3 الله‌الله محرمِ رازِ تو سازم حرفِ صوت این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سر زده‌ست

4 التفاتِ ابرِ رحمت نیست ورنه بر درت تخمِ مهری کشتم و شاخِ وفایی سر زده‌ست

1 لطفِ پنهانی او در حقِ من بسیار است گر به‌ظاهر سخنش نیست سخن بسیار است

2 فرصتِ دیدنِ گل آه که بسیار کم است و آرزوی دلِ مرغانِ چمن بسیار است

3 دلِ من در هوسِ سروِ سمن رخساری ست ورنه بر طرفِ چمن سرو و سمن بسیار است

4 یار ساقی شد و صد توبه به یک حیله شکست حیله‌انگیزیِ آن عهدشکن بسیار است

1 مست آمدی که موجب چندین ملال چیست هشیار چون شوی به تو گویم که حال چیست

2 من حرف می کشیدن اغیار می‌زنم آن مست ناز را عرق انفعال چیست

3 خنجر کشی که ما ز تو قطع نظر کنیم کی می‌بریم از تو ، ترا در خیال چیست

4 از دشت هجر می‌رسم آگاهیم دهید وضع نشست و خاست به بزم وصال چیست

1 خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین باشد صراحی در بغل جام میش در آستین باشد

2 ز دستت هر چه می‌آمد به ارباب وفا کردی نکردی هیچ تقصیری وفاداری همین باشد

3 رقیبا می‌دهی بیمم که دارد قصد خون ریزیت ازین بهتر چه خواهد بود یا رب اینچنین باشد

4 کجا گفتن توان شرح غم محمل نشین خود اگر همچون جرس ما را زبان آهنین باشد

1 عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد سر زنجیر گیرد و ز در عقلم درون آرد

2 من و رد و قبول بزم سلطانی که دربانش به سد خواری کند بیرون به سد عزت درون آرد

3 به جرم عشق دربند یکی سلطان بی رحمم که هرکس آید از دیوان او فرمان خون آرد

4 سر خسرو ز گل گردد گران فرهاد را نازم که گلگون را به گردن گیرد و از بیستون آرد

1 از تو همین تواضع عامی مرا بس است در هفته‌ای جواب سلامی مرا بس است

2 نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قرب همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است

3 بیهوده گرد عرصهٔ جولانگه توام گاهی کرشمه‌ای و خرامی مرا بس است

4 خمخانه‌ای نمی‌طلبم از شراب وصل یک قطره بازمانده جامی مرا بس است

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی