آثار وحشی بافقی

صفحه 16 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 زان عهد یاد باد که از ما به کین نبود بودش گمان مهر وهنوزش یقین نبود

2 اقرار مهر کردم وگفتم وفاکنی کشتی مرا قرار تو با من چنین نبود

3 انکار مهر سد ره سد تغافل است اما چه سود چون دل ما پیش بین نبود

4 من خود گره به کار خود انداختم که تو زین پیش با منت گرهی بر جبین نبود

1 هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود گر سراپا آتش سوزنده شد سوزش نبود

2 عشق را آماده بود اسباب و جان مستعد کار چون افتاد با دل بخت فیروزش نبود

3 خرمن من بود و خرمن سوز شوخی بود نیز گرمی خاصی که باشد شعله افروزش نبود

4 در کمان ناز آن تیری که من می‌خواستم بود پر ، کش لیک پیکان جگر دوزش نبود

1 یک ره سؤال کن گنه بی‌گناه خود زین چشم پر تغافل اندک گناه خود

2 زان نیمه شب بترس که در تازد از جگر تاکی عنان کشیده توان داشت آه خود

3 دادیم جان به راه تو ظالم چه می‌کنی سر داده‌ای چه فتنهٔ چشم سیاه خود

4 بردی دل مرا و به حرمان بسوختی او خود چه کرده بود بداند گناه خود

1 مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خود صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود

2 نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود

3 ز من شرمنده‌ای از بسکه کردی جور می‌دانم ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود

4 زبان خوبست اما بی‌زبانی چون زبان من که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود

1 نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد نیاز بلهوس همچون نماز بی‌وضو باشد

2 ز مستی آنکه می‌گوید اناالحق کی خبر دارد که کرسی زیر پا، یا ریسمانش در گلو باشد

3 نهم در پای جان بندی که تا جاوید نگریزد از آن کاکل که من دانم گرم یک تار مو باشد

4 به خون غلتیدم از عشق تو، سد چون من نگرداند به یک پیمانه آن ساقی کش این می‌در سبو باشد

1 ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند

2 از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند

3 کوس نبرد ما مزن اندیشه کن کز خیل ما گر یک دعا تازد برون بر یک جهان لشکر زند

4 آتشفشانست این هوا ، پیرامن ما نگذری خصمی به بال خود کند مرغی که اینجا پرزند

1 بتان که اهل تعلق به قید شان بندند غریب سخت دلی چند سست پیوندند

2 تهیهٔ سبب گریه‌های چون زهر است شکر فشانی اینان که در شکر خندند

3 در این جریده افسوس رنگ معنی نیست چنین نگاشته مطبوع صورتی چندند

4 به رود نیل فکندند دیدهٔ پدران جماعتی که از ایشان بهینه فرزندند

1 لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید شکرستان ترا قفل ز در بگشاید

2 غمزه را بخش اجازت که به خنجر بکند دیده‌ای کو به تو گستاخ نظر بگشاید

3 ره نظارگیان بسته به مژگان فرما که به یک چشم زدن راه گذر بگشاید

4 در گلویم ز تو این گریه که شد عقدهٔ درد گرهی نیست که از جای دگر بگشاید

1 خرم دل آن کس که ز بستان تو آید گل در بغل از گشت گلستان تو آید

2 ما با لب تفسیده ره بادیه رفتیم خوش آنکه ز سرچشمهٔ حیوان تو آید

3 خوش می‌گذری غنچه گشای چمن کیست این باد که از جنبش دامان تو آید

4 بر مائدهٔ خلد خورانم همه خونم رشک مگسی کان ز سر خوان تو آید

1 نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند مردم چه احتراز که از ما نمی‌کنند

2 رسم کجاست این ، تو بگو در کدام ملک دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند

3 رحمی نمی‌کنی، مگر این محرمان تو اظهار حال ما به تو اصلا نمی‌کنند

4 لیلی تمام گوش و ندیمان بزم خاص ذکر اسیر بادیه قطعا نمی‌کنند

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی