آنکس که دامن از پی کین تو از وحشی بافقی غزل 168
1. آنکس که دامن از پی کین تو بر زند
بر پای نخل زندگی خود تبر زند
...
1. آنکس که دامن از پی کین تو بر زند
بر پای نخل زندگی خود تبر زند
...
1. بازم غم بیهوده به همخانگی آمد
عشق آمد و با نشأهٔ دیوانگی آمد
...
1. ملک دل را سپه ناز به یغما آمد
دیده را مژده که هنگام تماشا آمد
...
1. اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
هر کس که از جان بگذرد بسیار خون آسان کند
...
1. خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد
به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد
...
1. در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
آغاز کردم اینچنین، انجام آن چون بگذرد
...
1. نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید
که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید
...
1. هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد
در خور شکر عطای تو زبانی بدهد
...
1. غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد
وین غم دیگر که دور از روی یارم میکشد
...
1. کجا در بزم او جای چو من دیوانهای باشد
مقام همچو من دیوانه ای ، ویرانهای باشد
...
1. باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
گفتند سبزه های خوشش بر دمیدهاند
...
1. عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفتهاند
عاشقی را مایهٔ بی اعتباری گفتهاند
...