آثار وحشی بافقی

صفحه 34 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 قلب سپه ماست به یک حمله شکسته با غمزه بگو تا نزند تیغ دو دسته

2 پیکان ز جگر جسته و زخمی شده جان هم وین طرفه که تیرت ز کمانخانه نجسته

3 امید من از طایر وصل تو بریده‌ست نتوان پر او بست به این تار گسسته

4 از دور من و دست و دعایی اگرم تو بر خوان ثنائی در دریوزه نبسته

1 ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن

2 ره آوارگی در پیش و از پی دیدهٔ حسرت وداعی نام نه این را و چشمی بر نگاهم کن

3 ز کوی او که کار پاسبان کعبه می‌کردم خدایا بی ضرورت گر روم سنگ سیاهم کن

4 بخوان ای عشق افسونی و آن افسون بدم بر من مرا بال و پری ده مرغ آن پرواز گاهم کن

1 آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن اینک اینک عشق می‌آید به شور انگیختن

2 هر کرا کحل محبت چشم جان روشن نساخت روز حشرش همچنان خواهند کور انگیختن

3 پا به حرمت نه در این وادی که موسی حد نداشت گرد نعلین از تجلیگاه طور انگیختن

4 رسم بزم ماست دود از دل بر آوردن نخست سوختن چون عود و از مجمر بخور انگیختن

1 تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو پاک از همه آلایشی عشق من و دامان تو

2 زینسان متاز ای سنگدل ترسم بلغزد توسنت کز خون ناحق کشتگان گل شد سر میدان تو

3 از جا بجنبد لشکری کز فتنه عالم پرشود گر غمزه را فرمان دهد جنبیدن مژگان تو

4 تو خوش بیا جولان کنان گو جان ما بر باد رو ای خاک جان عالمی در عرصه جولان تو

1 آتشی در جان ما افروختی رفتی و ما را ز حسرت سوختی

2 بی‌وداع دوستان کردی سفر از که این راه و روش آموختی

3 گرنه از یاران بدی دیدی چرا دیده از دیدار یاران دوختی

4 بی‌رخ او طرح صبر انداختی ای دل این صبر از کجا آموختی

1 ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو

2 می‌آیی و می‌افکند چا کم به جیب عافیت شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو

3 وقتی نگاهی رسم بود از چشم سنگین دل بتان آن رسم هم منسوخ شد در عهد استغنای تو

4 فرسوده سرها در رهت در هر سری سد آرزو وان آرزوها خاک شد یک یک به زیر پای تو

1 زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من کی ملتفت شود به جواب سلام من

2 گفتم بگو از آن لب شیرین حکایتی سد تلخ گفت دلبر شیرین کلام من

3 آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت بهر چه بر فروخت چو بشنید نام من

4 کامی نیافتم ز لب او به بوسه ای هر گز نبود آن لب شیرین به کام من

1 سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو کافر نکند آنچه تو کردی ، حذر از تو

2 بی رحم کسی شرح جگر خوردن من پرس پیکان جفا چند خورم بر جگر از تو

3 آنکس که برآورد مرا از چو تو نخلی یارب نخورد در چمن عمر بر از تو

4 ای قاصد از آن همسفر غیر خبر چیست مشتاب که معلوم کنم یک خبر از تو

1 به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن حیات خضر خواهی فکر آب زندگانی کن

2 ز اهل نشأه حرفی یاد دارم جان من بشنو نشین با شیشه همزانو و می را یار جانی کن

3 دل مینای می‌باید که باشد صاف با رندان دگر هرکس که باشد گو چو ساغر سرگرانی کن

4 به آواز دف و نی خاکبوس دیر می‌گوید بیا خاک در میخانه باش و کامرانی کن

1 آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو منصب پاسبانیم داده به گرد کوی تو

2 چیست اشاره چون زیم حکم چه می‌کند بگو در بد و نیک عشق من رد و قبول خوی تو

3 پای فرشته چون مگس برده فرو در انگبین خنده که شهد ریخته در ره گفت وگوی تو

4 زان خم زلف می‌کشد منت بند جادوان گردن جان من که شد طوق پرست موی تو

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی