آثار وحشی بافقی

صفحه 32 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 جانا چه واقعست بگو تا چه کرده‌ایم با ما چه شد که بد شده‌ای ما چه کرده‌ایم

2 آیا چه شد که پهلوی ما جا نمی‌کنی از ما چه کار سر زده بی‌جا چه کرده‌ایم

3 بندد کمر به کشتن ما هرکه بنگریم چون است ما به مردم دنیا چه کرده‌ایم

4 وحشی به پای دار چو ما را برند خلق از بهر چیست این همه غوغا چه کرده‌ایم

1 من که چون شمع از تف دل جانگدازی می‌کنم گر سرم برداری از تن سرفرازی می‌کنم

2 با چنین تندی و بی باکی که آن عاشق کشست آه اگر داند که با او عشقبازی می‌کنم

3 می‌کشد آنم که خنجر می‌زند وانگه به ناز باز می پرسد که چون عاشق نوازی می‌کنم

4 ای عزیزان بار خواهم بست یار من کجاست حاضرش سازید تا من کار سازی می‌کنم

1 گو جان ستان از من که من تن در بلای او دهم پیکر به خون اندر کشم جان خونبهای او دهم

2 بزم فراغ آراست دل کو بی محابا غمزه‌ای کش من ز راه چشم خود سر در سرای او دهم

3 جانی به حسرت می‌کنم بهرعیادت گو میا کی بهر حفظ جان خود تشویش پای او دهم

4 ماخولیا گر نیست این جویم چرا خونخواره‌ای کو قصد جان من کند من جان برای او دهم

1 صد دشنه بر دل می‌خورم وز خویش پنهان می‌کنم جان گریه بر من می‌کند من خنده بر جان می‌کنم

2 خون قطره قطره می‌چکد تا اشک نومیدی شود وز آه سرد اندر جگر آن قطره پیکان می‌کنم

3 دست غم اندر جیب جان پای نشاط اندر چمن پیراهنم صد چاک و من گل در گریبان می‌کنم

4 گلخن‌فروز حسرتم گردآورد خاشاک غم بی‌درد پندارد که من گشت گلستان می‌کنم

1 آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم شکرانهٔ هر سجده‌ای صد سجدهٔ دیگر کنم

2 کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم

3 گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم

4 تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم

1 کاری مکن که رخصت آه سحر دهم وین تند باد را به چراغ تو سردهم

2 آبم ز جوی تیغ تغافل مده ، مباد نخلی شوم که خنجر الماس بردهم

3 سیلی ز دیده خواهدم آمد دل شبی اولیتر آنکه من همه کس را خبر دهم

4 کشتی نوح چیست چو توفان گریه شد هرتخته زان سفینه به موجی دگر دهم

1 ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

2 دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

3 با مرکز و محیط نداریم هیچ کار هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم

4 ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم

1 نه من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم نه تر است این مروت نه مراست چشم این هم

2 چه بهانه ساخت دیگر به هلاک بیگناهان که تعرض است بر لب گرهیست بر جبین هم

3 به میان جنگ و صلحت من و دست و آن دعاها که ز آستین بر آید نه رود به آستین هم

4 نه همین فلک خجل شد ز کف نیاز عشقم که ز سجده‌های شوقم شده منفعل زمین هم

1 دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم نشد پابوس روزی آستان بوسیدم و رفتم

2 ز گرد راه خود را بر سر کوی تو افکندم رخ پر گرد بر خاک درت مالیدم و رفتم

3 اگر منزل به منزل چون جرس نالم عجب نبود که آواز درایی از درت نشنیدم و رفتم

4 نیامد سرو من بیرون که بر گرد سرش گردم به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی