آثار وحشی بافقی

صفحه 31 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر که دلم بهانه جو شد من از و بهانه جوتر

2 گله گر کنم ز خویت به جز اینقدر نباشد که شوند اگر تو خواهی قدری ازین نکوتر

3 همه رنگ حیله بینم پس پردهٔ فریبت برو ای دو رو که هستی ز گل دور و دوروتر

4 تو نه مرغ این شکاری پی صید دیگری رو که عقاب دیگر آمد به شکار این کبوتر

1 روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید تا تو گفتی دور شو زین در کسم دیگر ندید

2 سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما کز تنم‌آن کو نشان می‌جست خاکستر ندید

3 الوداع ای سر که ما را می‌برد سودای عشق بر سر راهی که هر کس رفت آنجا سر ندید

4 مرد عشق است آنکه گر عالم سپاه غم گرفت تاخت در میدان و بر بسیاری لشکر ندید

1 بتان که اهل تعلق به قید شان بندند غریب سخت دلی چند سست پیوندند

2 تهیهٔ سبب گریه‌های چون زهر است شکر فشانی اینان که در شکر خندند

3 در این جریده افسوس رنگ معنی نیست چنین نگاشته مطبوع صورتی چندند

4 به رود نیل فکندند دیدهٔ پدران جماعتی که از ایشان بهینه فرزندند

1 تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط

2 عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط

3 دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط

4 اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط

1 تو و هر روز و بزم عشرت خویش من و شبها و کنج محنت خویش

2 منم با محنت روی زمین خوش نگه دار آسمان گو راحت خویش

3 ز هجران مردم و بر سر ندیدم کسی را غیر سنگ تربت خویش

4 مکش زحمت برای راندن ما که ما خواهیم بردن زحمت خویش

1 در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد آغاز کردم اینچنین، انجام آن چون بگذرد

2 لیلی که شد مجنون ازو دور از خرد سد مرحله کو تا ز عشق روی تو سد ره ز مجنون بگذرد

3 ای آنکه پرسی حال من وه چون بود حال کسی کزدیده هر دم بر رخش سد جدول خون بگذرد

4 از دل برآید شعله‌ای کاتش به عالم در زند هر گه که در خاطر مرا آن جامه گلگون بگذرد

1 به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ

2 بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ

3 سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ

4 کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ

1 مست آن ترک به کاشانه من بود امروز وه چه غوغا که نه در خانهٔ من بود امروز

2 وای بر غیر اگر یک دو سه روزی ماند با من این نوع که جانانهٔ من بود امروز

3 بی لبت خون دلی بود که دورم می‌داد می که در ساغر و پیمانهٔ من بود امروز

4 بسکه شب قصهٔ دیوانگی از من سر زد بر زبان همه افسانهٔ من بود امروز

1 وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

2 ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام نیم‌جانی هست و می‌آید نیاز از من هنوز

3 آنچنان جانبازیی کردم به راه او که خلق سال‌ها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

4 سوختم سد بار پیش او سراپا همچو شمع پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

1 مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم ننشینم به رهش بر سر کویش نروم

2 هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم

3 آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست خود به خود من به شکن گیری مویش نروم

4 سد صلا می‌زند آن چشم و به این جرأت شوق بر در وصل ز اندیشهٔ خویش نروم

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی